آیا مردم زرتشتی ایران به زور مسلمان شدند؟

در اینکه جامعه اسلامی بعد از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) دچار انحرافاتی شد، تردیدی وجود ندارد. و قسمتی از همان انحرافات در جنگ علیه ایران خودنمایی می کند. اما هرگز نمی توان از این مطلب نتیجه گرفت که ایرانیان به زور مسلمان شده اند و دلایلی نیز این مطلب را تائید می کند:

۱- منابع تاریخی این مطلب را ثابت می کند که ایرانیان قبل از حمله اعراب مسلمان به ایران با این دین آشنا شده بودند و تعداد زیادی از ایرانیان اسلام آورده بودند. طبق گواهی تاریخ پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) در زمان حیات خودشان پس از چند سالی كه از هجرت گذشت نامه‏هایی به سران كشورهای جهان نوشتند و پیامبری خود را اعلام و آنها را به دین اسلام دعوت كردند، یكی از آن نامه‏ها نامه‏ای بود كه به خسرو پرویز پادشاه ایران نوشتند و او را به اسلام دعوت كردند.
خسرو پرویز تنها كسی بود كه نسبت به نامه آن حضرت اهانت كرد و آن را پاره كرد. این خود نشانه فسادی بود كه در اخلاق دستگاه حكومتی ایران راه یافته بود، هیچ شخصیت دیگر از پادشاهان و حكام و امپراطوران چنین كاری نكرد، بعضی از آنها جواب نامه را با احترام و توأم با هدایایی فرستادند.

خسرو به پادشاه یمن كه دست نشانده حكومت ایران بود دستور داد كه درباره این مرد مدعی پیامبری كه به خود جرأت داده كه به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنویسد تحقیق كند و فوراً او را نزد خسرو بفرستد.
ولی هنوز فرستادگان پادشاه یمن در مدینه بودند كه خسرو سقوط كرد و شكمش به دست پسرش دریده شد. رسول اكرم(صیل الله علیه وآله) قضیه را به فرستادگان پادشاه یمن اطلاع داد، آنها با حیرت تمام خبر را برای پادشاه یمن بردند و پس از چندی معلوم شد كه قضیه هم‏چنان بوده كه رسول(صلی الله علیه وآله) خبر داده است.

این واقعه سبب شد پادشاه یمن و عده زیادی از یمنی‏ها بعد از این جریان، مسلمان شدند و همراه آنان گروه زیادی از ایرانیان مقیم یمن نیز اسلام اختیار كردند، در آن زمان به واسطه یك جریان تاریخی كه در كتب تاریخی آمده است عده زیادی از ایرانیان در یمن زندگی می‏كردند و حكومت یمن یك حكومت صددرصد دست نشانده ایرانی بود.

همچنین در زمان حیات پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) در اثر تبلیغات اسلامی عده زیادی از مردم بحرین كه در آن روز محل سكونت ایرانیان مجوس و غیر مجوس بود به آیین مسلمانی در آمدند و حتی حاكم آنجا كه از طرف پادشاه ایران تعیین شده بود مسلمان شد، بنابراین نخستین اسلام گروهی ایرانیان در یمن و بحرین بوده است.

۲- اولین ایرانی که مسلمان شد، سلمان فارسی است که در ایمان به درجات بسیار  عالی رسید و همین امر می تواند به خوبی نشان دهد که اسلام، دینی مخصوص اعراب نبوده و هر انسان حق جویی آن را می یافته، در مقابلش تسلیم می شده است. و ایرانیان نیز انسانی بوده اند به مثابه سایر انسان ها که فطرتشان حق پذیری را ایجاب می کند.

۳- اندک توجهی به جایگاه امپراطوری ایران در مقابل اعراب نشان می دهد که شکست ایرانیان از اعراب، بیش از آنکه متاثر از عامل خارجی باشد، متاثر از عامل داخلی بوده است. یعنی نارضایتی مردم ایران از وضعیت آن زمانشان، سبب شد که تعداد کمی از اعراب بتوانند امپراطوری ایران را نابود کنند. و کسانی که تعصب ایرانی شدیدی دارند، باید به این نکته توجه کنند که اگر شکست را به دلیل نارضایتی مردم از وضع آن زمانشان ندانند، توهین بزرگی به ایرانیان آن زمان کرده اند که از تعداد اندکی عرب شکست خورده و یک امپراتوری عظیم را بر باد می دهند.

یکی از دانشمندان شیعی معتقد است: «جمعیت آن روز ایران را در حدود ۱۴۰ میلیون تخمین زده ‏اند  كه گروه بى‏شمارى از آنان سرباز بودند و حال آنكه تمام سربازان اسلام در جنگ ایران و روم به شصت هزار نفر نمى ‏رسیدند و وضع طورى بود كه اگر مثلًا ایرانیان عقب نشینى مى‏ كردند این جمعیت در میان مردم ایران گم مى ‏شدند»[۱]

۴- جنگ اگر چه صحنه های زشت و کریهی از خود به تصویر می کشد، اما می تواند سبب افزایش تعاملات فرهنگی شود. و خود این امر عاملی برای تبلیغ اسلام می شود. و اینجاست که علیرغم وجود ادیان دیگر در ایران، اسلام رونق می گیرد.

۵- شواهد بسیاری وجود دارد که تا مدتها بعد از تصرف ایران توسط عربها، همچنان آتشکده ها برپا بوده و به مرور زمان از تعداد آن ها کم می شده و با مسلمان شدن مردم، آتشکده ها از رونق می افتاده است. و کسانی نیز سالها پس از تصرف ایران اسلام می آورند.

– سامان جد اعلاى سامانیان که از احفاد سلاطین ساسانى است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم،و جد اعلاى خاندان قابوس که آنها نیز حکومت و فرمانروایى یافتند در قرن سوم، و مهیار دیلمى شاعر زبر دست و معروف ایرانى در اواخر قرن چهارم هجرى به دین اسلام گرویدند.
– سفرنامه‏ هایى که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکایت مى‏ کند که تا آن زمانها در ایران آتشکده‏ ها و کلیساهاى فراوان وجود داشته است،بعدها کم‏کم از عدد آنها کاسته شده و جاى آنها را مساجد گرفته است.
-تاریخ نویسان اسلامى خاندانهاى چندى را از ایرانیان نام مى‏برند که تا قرنهاى دوم و سوم، بلکه تا قرن چهارم هجرى همچنان به دین زرتشت‏ باقى بوده‏اند و در اجتماع مسلمانان، محترم مى‏ زیسته‏ اند و سپس آن دین را ترک کرده‏ اند.

-بیشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت امویها زردشتى ماندند و در روزگار اصطخرى(صاحب کتاب المسالک و الممالک) زردشتیان فارس اکثریت را تشکیل مى‏ داده‏ اند.
-مقدسى صاحب کتاب احسن التقاسیم نیز که از مورخان و جغرافى نویسان بزرگ جهان اسلام است و خود به ایران مسافرت کرده است،در صفحه ‏۳۹ و ۴۲۰ و۴۲۹ کتاب خود از زردشتیان فارس و نفوذ بسیار آنها و احترام آنها نزد مسلمانان که از سایر اهل ذمه محترم‏تر بوده ‏اند یاد کرده است. بنا به گفته این مورخ، در جشنهاى زردشتیان در آن وقت همه بازارهاى شهر را آذین مى ‏بسته ‏اند و در عیدهاى نوروز و مهرگان، مردم شهر در سرور و شادى با ایشان هماهنگ مى ‏شده ‏اند.

-مقدسى در صفحه ‏۳۲۳ احسن التقاسیم راجع به مذهب اهل خراسان مى ‏گوید:«در آنجا یهودى بسیار است و مسیحى کم و اصنافى از مجوس در آنجا هستند».

-مسعودى مورخ اسلامى متوفى در نیمه اول قرن چهارم که او نیز به ایران مسافرت کرده است مسعودى حتى نام موبد زمان خود را مى‏ برد. معلوم مى ‏شود موبد زردشتیان به اعتبار عده فراوان زردشتى شخصیت ممتازى به شمار مى ‏آمده است.

-مسعودى در جلد اول مروج الذهب صفحه ۳۸۲ تحت عنوان‏ «فى ذکر الاخبار عن بیوت النیران و غیرها»از آتشکده‏ هاى زردشت ‏یاد مى‏ کند. از آن جمله از آتشکده‏اى در«دارابجرد» نام مى ‏برد و مى‏ گوید: در این تاریخ که سال ۳۳۲ هجرى است، آن آتشکده موجود است و مجوس آن اندازه که به آتش آن آتشکده احترام مى ‏گزارند و آن را تعظیم و تقدیس مى ‏کنند، آتش هیچ آتشکده دیگر را چنین تعظیم نمى ‏کنند.

اینها همه مى‏ رساند که -چنانکه گفتیم- ایرانیان تدریجا اسلام را پذیرفته ‏اند و اسلام تدریجا و مخصوصا در دوره‏ هاى استقلال سیاسى ایران بر کیش زرتشتى غلبه کرده است. عجیب این است که زرتشتیان در صدر اسلام که دوره سیادت سیاسى عرب است، آزادى و احترام بیشترى داشته ‏اند از دوره‏ هاى متاخرتر که خود ایرانیان حکومت را به دست گرفته ‏اند. هر اندازه که ایرانیان مسلمان مى ‏شدند اقلیت زردشتى وضع نامناسبترى پیدا مى ‏کرد، و ایرانیان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بیشترى علیه زردشتى ‏گرى ابراز مى ‏داشتند و ظاهرا همین تعصبات ایرانیان تازه مسلمان سبب شد که عده‏ اى از زرتشتیان ایران به هند مهاجرت کردند و اقلیت پارسیان هند را تشکیل دادند.