از بد دینی و ترک نماز تا هدایت به راه حق

اینجانب یوسف احمدی زاده فرزند ابراهیم از استان هرمزگان هستم.خانواده ام همگی از اهل تسنن، شافعی هستند.

جریان تشیع

زمانی که اهل سنت بودم حتی نمازم هم نمی خواندم و عقیدهی خاصی نداشتم سال ۱۳۸۵ به خدمت رفته بودم، با یک سرهنگ ارتش آشنا شدم و او جرقه ای در ذهن من زد و من سراغ تحقیق رفتم و نهج البلاغه را مطالعه کردم و با شخصیت امیرالمومنین آشنا شدم و بعد کتب عقیدتی را خواندم و در مراسمات مذهبی شرکت کردم و کم کم متوجه شدم که حق با مکتب اهلبیت (علیهم السلام) است. کلام و سخنان گوهر بار اهلبیت (علیهم السلام) انسان را متحول می کند و دلداده این مکتب می گرداند.و من مکتب اهلبیت (علیهم السلام) را شناختم و فهمیدم ارزش ایشان بیشتر از بقیه است و اینان لایق امام و رهبر شدن هستند.

وقتی موقع ازدواج من شد، گفتم: «فقط با یک زن شیعه ازدواج می کنم» و بعد از ازدواجم باعث شد که تشیع خود را علنی کنم.

چرا مذهب خود را با پول معاوضه کنم؟

من به خاطر عقیده ام به مکتب اهلبیت آمدم ولی الان خیلی تحت فشار و آزار هستم ولی متاسفانه هیچ حمایتی ندیدم و حتی به من پیشنهادات مالی فراوانی دادند که برگرد ولی با این که شرایطم، واقعا سخت است قبول نکردم و گفتم:«من اهلبیت را رها نمی کنم و با چیزی آنها را معاوضه نمی کنم»

شیرینی ها و سختی های استبصار :

بزرگترین سختی آن همین طرد شدن است، الان مردم محل زندگی ما فکر می کنند که من دین خود را فروختم و بدبین هستند به من که انگار خیانت نمودم ولی نمی دانند که من به فرموده قرآن عمل کردم و درخصوص دین خودم تحقیق نمودم و پیرو خانواده رسول الله شدم ولی همه این سختی هارا انسان وقتی وارد حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) می شود از یادش می رود.

من از شهر خودم کوچ کردم و به بشاگرد رفته ام به خاطر اینکه راه امام علی و امام حسین(علیهما السلام) ارزش دارد. من مشرف شدم به مکتب نورانی اهلبیت ووقتی به مشهد الرضا می روم تمام دنیا را انگار به من دادند و بزرگترین شیرینی دنیا را به من مرحمت نمودند

پدر و مادرم از تشیع من خبر دارند و حامی من هستند ولی بقیه اهل تسنن خیلی اذیت می کردند.

چون افراد می گفتند:«تو شیعه شدی ولی حق نداری بچه هایت را شیعه کنی و باید از اهل تسنن بشوند»بچه هایم خیلی در معرض خطر بودند و در نهایت از ترس اهل تسنن به هرمزگان کوچ کردم.

توصیه ای به برادران اهل تسنن :

توصیه می کنم که دنبال حقیقت باشید، مطالعه و تحقیق کنید و راه حق را پیدا کنید و در مراسماتی که برای فرزندان رسول الله گرفته می شود شرکت کنید.

من آرزویم این بود که انسان خوبی باشم ولی اسلام را نشناخته بودم و این امام حسین (علیه السلام) بود که همه چیز را به ما شناساند.

انسان وقتی وارد حرم امام رضا (علیه السلام) می شود انگار تمام دنیا را به او دادند و دنیای من در حرم روشن می شد و حقیقت خودم را در حرم پیدا می کردم، اصلا نمی توان وصف کرد آن حس و حال حرم مطهر امام هشتم را.

به سنی ها خیلی می گفتم به مشهد سفر کنید و حرم را از نزدیک ببینید، خودتان متحول می شوید.

کتاب هایی که مبین راه بودند :

کتاب هایی با موضوع فضایل الشیعه در روایات و در کتب اهل تسنن را خوانده ام/ نهج البلاغه و مناظره دو مکتب را مطالعه کردم.

بهترین روش تبلیغ مکتب تشیع :

فرهنگ و اوصاف شیعه را به اهل تسنن بگوییم، باید توجه داشته باشیم که آنها اصلا توجیه نیستند و چیزی در مورد حقیقت نمی دانند.

قلب هایی دردناک از دوری از امام زمان (عج) :

امام زمان (عجل الله فرجه) وقتی بیایند دنیا را از فساد پاک می کنند و دگرگون می سازند و بشریت را خوشبخت می گردانند ولی اهل تسنن می گویند: دروغ است!

ما وظیفه مهمی داریم که اولا خود را برای ظهور و سربازی آماده کنیم و زیاد برای ظهور دعا کنیم.

 

سخن پایانی خود را بفرمایید:

ما از جانب اهل تسنن خیلی سرزنش می شویم و توقع داریم از جانب تشیع حمایت بشویم.یکی از ایرادات آنها این خشک اندیشی ایشان است. ما می گوییم:«امامان ما در زمان قدیم بر روی خاک سجده می کردند و همه جا خاک بوده است و چون الان همه مکان ها فرش است و خاک پیدا نمی شود، ما با خاک مهر درست کردیم تا همیشه مثل امامانمان روی خاک سجده کنیم ولی آنها به ما تهمت می زنند.