سخنرانی علامه سید عصام العماد در منزل حضرت آیت الله شیخ علی کورانی، در روز وفات ایشان

سخنرانی علامه سید عصام العماد، استاد حوزه علمیه قم، که سال گذشته در اردیبهشت ۱۴۰۳ در منزل استاد خود، حضرت آیت الله شیخ کورانی، در روز وفات و قبل از تشییع جنازه ایشان ایراد فرمودند. این سخنرانی در اصل ویدیویی بود که یک سال پیش از کانال جهانی ولایت پخش شد. ما تصمیم گرفتیم آن را به شکل اصلی خود و بدون هیچ تغییری حفظ کنیم و می‌خواهیم آن را به مناسبت اولین سالگرد درگذشت علامه علی کورانی بازنشر کنیم:
به نام خداوند بخشنده ترین مهربان
در حدیث شریف آمده است: (من لم يشكر الناس لم يشكر الله) (کسی که از مردم تشکر نکند، از خدا تشکر نمی‌کند.) خداوند شما عالم بزرگوار، آیت الله ، محقق، مجاهد، مجدد مکتب اهل بیت علیهم السلام، شیخ علی كورانی را رحمت کند. تو پرچم اسلام بودی. ما محبت اهل بیت علیهم السلام را از شما آموختیم. ما از این شیخ بزرگوار یاد گرفتیم که چگونه خود را در کلام اهل بیت علیهم السلام غرق کنیم. ما از این شیخ یاد گرفتیم که چگونه به سخنان اهل بیت علیهم السلام احترام بگذاریم، در آنها تدبر کنیم و در آنها تامل کنیم. ایشان کلام اهل بیت علیهم السلام را در وجدان خود، در افکار خود، در نوشته‌های خود، در خطبه‌های خود، در درس‌های خود، در سبک خود و در الهامات خود زیست. ایشان انس فوق العاده از سخنان اهل بیت علیهم السلام، داشته‌اند. گویی استاد و شیخ بزرگم را می‌دیدی – البته سخنان من درباره ایشان از شاگردی بیش از ربع قرن من در محضر ایشان ست – وقتی با ایشان می‌نشستی، سخنان امام علی علیه السلام، خطبه‌ها و حکمت‌هایش را که حفظ کرده بود، گویی بخشی از وجود و سرشت خود می‌دانست، و سخنان امام حسن و امام حسین علیهم السلام را که حفظ کرده بود و با آنها و در سایه‌ها ان سخن ها زیسته بود، آن سخن ها را لمس می‌کرد و به آنچه در آنهاست ایمان داشت و به محتوای آنها عمل می‌کرد. وخواهید دید که سخنان امام علی بن الحسین، امام باقر، امام جعفر صادق، امام کاظم، امام رضا، امام جواد، امام علی هادی، امام حسن عسکری و امام مهدی علیهم السلام، بخشی از شخصیت و نشان تفکر شان شده است.

ایشان به کتاب خدا عشق، علم و آگاهی داشت. ایشان در کتاب «مفردات قرآن کریم» و کتاب «مصطلحات قرآن کریم» احساس می‌کرد که خداوند به او دانش بی‌نظیری از زبان عربی عطا کرده است و او در دانش خود از زبان عربی، شگفتی‌ساز بود. بله، بسیاری هستند که ادعای دانستن زبان عربی دارند، اما وقتی درس‌های او را در مورد واژگان و اصطلاحات قرآن خواندیم و شنیدیم، او را در واژگان کتاب خدا آگاه و متبحر یافتیم و او را شخصیتی قرآنی با تمام صفات و ویژگی‌های آن شخصیت دیدم. من او را در تحقیقاتش در مورد واژگان قرآن و اصطلاحات قرآنی یافتم که با آنها برخورد می‌کرد و آنها را با دانش، بینش و آگاهی ارائه می‌داد، زیرا او در دانش زبان عربی نابغه بود. او شاعر، ادیب، فقیه و متکلم بود.

یادم می‌آید روزی یک عالم لبنانی – که همسن استادم شيخ علی کورانی بود – آمد و من بین آنها نشسته بودم و به حرف‌هایشان گوش می دادم. گفت: «شیخ علی، یادت هست ما جوان بودیم در لبنان، در منطقه جبل عامل؟ ما می‌رفتیم و بازی می‌کردیم و تو کتاب بحار الانوار، اثر علامه محمد باقر مجلسی، را می‌آوردی و خودت را وقف خواندن آن می‌کردی – البته این کتاب یک دایره‌المعارف بزرگ است – و کنار ما می‌نشستی.» و روزی در یکی از درس‌هایش که تمام هفته به جز جمعه برای ما تدریس می‌کرد، به او گفتم: شیخ بزرگوار، می‌بینم که کلام خدا در قرآن، کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله) و کلام اهل بیت (علیهم السلام) جزئی از وجود و جوهره شما شده است. شما درباره هیچ چیز سخنی نمی گویید جز اینکه آیه ای از کتاب خدا را ذکر می کنید یا روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ذکر می کنید یا روایتی از اهل بیت (علیهم السلام) را ذکر می کنید. پس این علم فراوان را از کجا آورده ای؟! ایشان به من گفت: من این دانش را از خواندن تمام جلدهای کتاب بحار الانوار اثر علامه محمد باقر مجلسی به دست آورده‌ام. این کتاب به همراه دانش، آگاهی و فهم هر آنچه در آن کتاب بود، در حافظه من حک و محفوظ ماند.
نکته‌ی دیگری که در ایشان یافتم، خداوند از او راضی باشد، این است که ایشان سخت کار می‌کردند، علاقه‌مند بودند و خود را وقف یادگیری درباره‌ی مسئله‌ی امام مهدی (عج) می‌کردند. او با امام مهدی علیه السلام زیست و خود را وقف تحقیق درباره او علیه السلام کرد، تا جایی که مسئله امام مهدی علیه السلام جزئی از وجود، تفکر و گفتگوی او در تمام عمر پربرکتش شد. غیرممکن بود ساعتی از وقتش بگذرد و درباره امام مهدی (ع) برای ما صحبت نکند. من با همه شاگردان ایشان در حوزه علمیه مقدس قم که از علمای بزرگ و فضلای آن حوزه، خدا را شکر می‌کنم که توفیق شاگردی ایشان را داشتیم.
نکته دیگری که در دروس ایشان، رحمه الله علیه، یافتم این است که در کتاب‌هایشان درباره اهل بیت علیهم السلام و در درس‌هایشان درباره آنها… مانند کتاب و درس‌هایشان درباره امام باقر علیه السلام… مطالبی یافتم که باعث می‌شود با امام باقر علیه السلام، در سخنانشان و در تمام جزئیات زندگی‌شان، علیه السلام، زندگی کنید. یا وقتی به نوشته‌های او یا درس‌هایش درباره اندیشه‌های وهابیت نگاه می‌کنید – با توجه به اینکه من وهابی بودم – متوجه می‌شوید که او اطلاعات دقیقی از اندیشه‌های وهابیت داشته، انگار که خودش یک وهابی بوده است. یکی از معجزات ایشان این است که روز پنجشنبه، شاید دو روز قبل از فوتشان، من در کلاس ایشان بودم و متوجه شدم که حافظه ایشان تا آخرین لحظات زندگیشان هیچ تغییری نکرده بود. بارها شنیدم که خدا را صدا می‌زد و می‌گفت: «خدایا، می‌خواهم مرا در حالی که سالم و تندرست هستم، ببری. خدایا، می‌خواهم تا آخرین لحظه عمرم به اهل بیت علیهم السلام خدمت کنم.» همانا من خود دیدم که چگونه خداوند دعای او را اجابت کرد و او آنچه را که از پروردگارش خواسته بود، به دست آورد. او هرگز از تبلیغ و تدریس مکتب اهل بیت علیهم السلام خسته نمی‌شد، زیرا انرژی فوق‌العاده‌ای داشت. یادم هست یک روز من در کانال جهانی ولایت بودم، مسئول کانال به من گفت: ما می‌خواهیم شما روزانه دو یا سه درس در کانال ارائه دهید، زیرا استاد شما شيخ کورانی این کار را انجام می‌دهد. پس به آنها گفتم: من شیخ علی الکورانی نیستم. شیخ الکورانی هرگز خسته نمی‌شود و نیروی فوق‌العاده‌ای دارد. با اینکه هشتاد سال دارد، روزی بیش از یک درس تدریس می‌کرد. خداوند از او راضی باشد، او اهل بیت علیهم السلام را به عنوان مسئله ای که زندگی ایشان را لمس کرده و در وجدانش کاشته شده بود، در وجود و شکل گیری اش رشد می کرد، وبا اهل بیت علیهم السلام زندگی کرد. دغدغه های اهل بیت علیهم السلام را به دوش می کشید و با آنها مراوده داشت. به همین دلیل، او هرگز از مطالعه و نوشتن درباره آنها خسته نشد. من چند روز قبل از فوتش نزد او بودم و او به من و همه که در مدرسشان از طلاب حوزه علمیه مقدس قم – و من این را با پرسیدن از پسرش تأیید خواهم کرد – گفت که در شرف تکمیل دو کتاب است – و شاید قبلاً نوشتن آنها را به پایان رسانده باشد – کتابی درباره قریش و نقش آنها در جنگ با رسول خدا (ص) و در جنگ با خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و کتابی درباره امام جعفر صادق علیه السلام. می‌بینم که او مانند یک کتابخانه‌ای متحرک بود… و می‌توانی حس کنی که او در عشق اهل بیت علیهم السلام، در اسلام و قرآن و در امام مهدی علیه السلام ذوب شده بود. یکی از چیزهایی که از هم‌نشینی، معاشرت، درس‌هایش و خواندن تمام کتاب‌هایش نصیبم شد این بود که روزی از او پرسیدم، در حالی که برخی از حاضران در خانه‌ی استاد من شیخ کورانی، رضوان الله علیه، بودند. به او گفتم: «استاد ما و شیخ بزرگوار ما! به نظر شما، در مورد نویسنده کتاب بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسی، و پدرش، علامه محمد تقی مجلسی، نظر شما در مورد فهم آنها از روایات چیست؟ کدام یک از آنها دقیتر ودانتر در فهم روایات؟» ایشان فرمودند: نویسنده کتاب بحارالانوار در جمع آوری روایات از پدرش داناتر است، اما پدر در فهم روایات از پسرش داناتر است. چیزی که در مورد ایشان، رضی الله عنه، توجه مرا جلب کرد، این بود که ایشان به امور مسلمانان در سراسر جهان اهمیت می‌دادند، با مسائل آنها زندگی می‌کردند و در مورد دغدغه‌های آنها صحبت می‌کردند. چند روز پیش، ایشان درباره غزه و فلسطین صحبت کردند. او به هر چیزی که مربوط به حزب الله لبنان و انصارالله یمن بود، علاقه داشت. ما می‌دانیم که سید حسن نصرالله، که خداوند او را حفظ کند، شاگرد او بود. سید حسن نصرالله هر وقت شيخ علی کورانی به لبنان می‌رفت، راه را برای ایشان باز می‌کرد تا در گروه‌ها و اردوگاه‌های حزب‌الله درس بدهد. بله ایشان محبوب همه بود و با همه مهربان بود. تعهد او به دانش، مانع از آن نشد که از رنج مردم بکاهد، مشکلاتشان را حل کند یا بارشان را به دوش بکشد. گاهی اوقات به یکی از شاگردانش زنگ می‌زد و از او می‌پرسید: «مشکلت را با همسرت درست کردی؟» .. او از جزئیات و نکات خاص زندگی آدم‌های اطرافش اطلاع کامل داشت. او یک شخصیت اجتماعی و سیاسی درجه یک بود. او محدث، محقق در علم اصول فقه و محقق در میراث اسلامی بود.
او شجاع بود.. من از شجاعت بی‌نظیر او بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم. اگر به یک موضوع ایمان داشت و به آن یقین پیدا کرد، آن را اعلام می‌کرد و جز از خداوند متعال نمی‌ترسید. و وقتی در مسئله‌ای به یقین می‌رسید و مطمئن می‌شد که در قرآن و کلام پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) ثابت شده است، و بین خود و خداوند با ان موضوع به یقین می‌رسید که در آن مسئله حق با اوست، آن را ابلاغ و منتشر می‌کرد، حتی اگر همه از او عصبانی می‌شدند. او هرگز اهل چاپلوسی و تملق نبود. منظورم این است که شجاعت بی‌نظیری داشت و جز از خدا از کسی نمی‌ترسید. از این رو، او در هنگام انتقاد از شخصیت‌های مشهور که پیروانی زیاد دارند و در جامعه از احترام بالایی برخوردارند. به او گفته می‌شود که آبرویش لکه‌دار خواهد شد و جانش در خطر خواهد بود. می‌گوید از هیچ‌کس جز خدا نمی‌ترسم، چون او انتقاد از آن شخصیت‌ها را وظیفه خود در برابر خدا می داند و واکنش پیروان آن شخصیت‌ها برایش مهم نیست. لازم به ذکر است که آن مرد، رضی الله عنه، مخلص خدا بود و مؤمن، متقی و پرهیزگار. او در یکی از درس‌ها به ما گفت – و برخی از حاضران در خانه‌ی علامه علی کورانی، که خداوند از او خشنود باد، از او همان چیزی را که من از او شنیده بودم، شنیدند – که یکی از اولیای خدا در لبنان، پس از آنکه شیخ علی کورانی در معرض سوء قصد اسرائیل قرار گرفت و از مرگ جان سالم به در برد و در آن زمان ایشان چهل سال داشت. این شخص به شیخ کورانی گفت: تو اکنون چهل ساله هستی و به همین منوال زندگی خواهی کرد و سپس در سن هشتاد سالگی خواهی مرد. و چند روز قبل از وفاتش، شیخ کورانی در درس به ما گفت که من اکنون به سن هشتاد سالگی رسیده‌ام و این سال وفات من است، همانطور که آن شخص به من گفته بود. و در واقع او در سن هشتاد سالگی درگذشت. من حقیقتاً یک معلم، یک پدر معنوی، یک عالم و یک مجدد اسلام را از دست داده‌ام. ایشان از چهره‌های نادر زمان ماست. می‌خواهم نکته‌ی مهمی را یادآوری کنم… و آن این است که بسیاری از کسانی که در زمان حیاتش به او ستم کردند و قدر او را نادیده گرفتند… امروز، پس از آنکه او به سوی پروردگارش رفت، میراث او و کتابخانه‌ی علمی بی‌نظیرش را که شما را به یاد میراث علامه محمد باقر مجلسی، نویسنده‌ی بحار الانوار، و علمای بزرگی که دایره‌المعارف‌های علمی نوشتند، می‌اندازد، خواهند دید و از آن آگاه خواهند شد… و مخالفانش متوجه خواهند شد که او مردی بی‌نظیر بود که مانند او جز پس از مدت‌ها دیگر یافت نخواهد شد. خداوند تو را رحمت کند، ای استاد و شیخ ما، و من را در عشق شما به اهل بیت علیهم السلام و در عشق شما به اسلام و قرآن، پیرو راه شما قرار دهد. من را با شما محشور کند و شفاعت شما را در روز قیامت نصیب من گرداند.
سلام، رحمت و برکات خداوند بر شما باد.