اشک های مرحوم کافی ، راه هدایت را برایم هموار کرد

گفتگوی شیرین با بانوی مستبصر اهل مشهد مقدس ، سرکار خانم فاطمه ایرانی‌ممهر تقدیم حضور گرمتان می‌گردد . ایشان داستان زندگی و هدایت خود را اینگونه بیان میکنند :

بنده فاطمه ایرانی مهر و ساکن مشهد هستم، دارای ۳ فرزند و همسرم شیعه است، دایی من موسس اولین آموزشگاه زبان انگلیسی در ایران بوده است، پدر من از خانواده خانزاده و ثروتمند بود که در همان موسسه زبان با مادرم آشنا شد و ازدواج کرد، بلوچ بود با مذهب اهل سنت و مادرم ترک بود با مذهب تشیع، از همان ابتدا قرار گذاشتند که فرزندان این ازدواج در اختیار مذهب آزاد باشند.

پدرم در سن کودکی فوت کرد و سرپرستی ما را پدر بزرگ و عمویم بر عهده گرفتند، مادرم به آنها نیز شرط آزاد بودن ما در انتخاب مذهب را گوشزد کرده بود، عمویم قاضی بود و سنی، او کتاب های زیادی شامل قصص قرآن و از این قبیل به من میداد، سال سوم راهنمایی بودم و بسیار اهل مطالعه و روزانه حداقل ۳ ساعت مطالعه می کردند مادرم هم نوارهای آقای کافی را گوش می دادند و ما نیز ناخودآگاه جذب می شدیم، یابن الحسن هایی که او می گفت و گریه هایی که می کرد ما را کنجکاو می‌کرد.
وقتی از مادرم می پرسیدم چرا اینطور گریه می کند اصلا جواب نمی داد و ما هم نمی‌توانستیم از عمویم بپرسیم، صبر میکردیم وقتی به مشهد برمیگردیم از مادر بزرگم بپرسیم، دایی من بعد از مدت تصمیم گرفت به لندن برود و بعد از آن مادرم تصمیم گرفت نزد مادربزرگم در مشهد برود با اصرار فراوان عمویم اجازه ما را داد و به مشهد رفتیم.
علت اصلی شیعه شدن من همان سخنرانی های آقای کافی بود، وقتی گریه می کرد و می گفت به مهدی فاطمه ظلم شده می خواستم بدانم آن ظلم چیست؟ ایشان – امام زمان عج- که زنده هستند و غایب هستند چطور مورد ظلم قرارمیگیرند ؟ شروع کردم به مطالعه کتابی که آقای کافی می گفت. خط به خط می خواندم و بعد از آن کم کم عاشق اهل بیت شدم و در حرم امام رضا علیه السلام شیعه شدم، عموی من به مادرم گفته بود دخترها نباید در مشهد ازدواج کنند و شوهر شیعه داشته باشند، اما مادرم میگفت ازدواج با خودشان است، هر سه خواهر من شوهر های سنی و ازدواج فامیلی داشتند اما من هر چه هم مورد سرزنش قرار گرفتم اما قبول نکردم و نهایتاً شوهر شیعه انتخاب کردم.
عاشق امام زمان عج هستم و اکنون دو پسر دارم که آنها را در واقع در حرم بزرگ کردم زیرا زیاد به حرم می روم، آنها اکنون بزرگ شده اند و به دانشگاه رفتند و الحمدالله آنها نیز امام زمانی هستند، دعای ندبه را ترک نمیکنم، روزها به حرم امام رضا می روم و با خانم ها صحبت می کنم و تا حد ممکن آنها را راهنمایی می کنم.
گاهی اوقات نیز برای نیازمندان بسته غذایی جمع آوری می کنم و در راه امام زمان هر کاری که بتوانیم انجام میدهم.
امیدوارم در این جامعه امام زمان را یاری کنم و تا حدی که برایم ممکن است برای دین اسلام و مذهب تشیع تبلیغ کنم.