با نگاه کردن به نماز شیعیان ، راه تشیع من نیز شروع شد

عطوفت، مهربانی و احترامی که شیعیان برای سایر مذاهب، حتی غیرمسلمانان قائل‌اند در برابر تعصب کورکورانه‌ای که برخی مذاهب دارند که غیر خود را کافر بدانند و دست به کشتار آن‌ها بزنند مایه تمایز شیعه با دیگر فِرق شده است.
۲. تا زمانی که فرزندان پیغمبر(ع) هستند، چگونه از شخص دیگری پیروی کنم؟!

عرض سلام و ادب و احترام دارم محضر شما و همه مخاطبین عزیز. اشکان سهرابی و از استان کردستان هستم.
از سال ۸۶ آشنایانی از اهل تشیع داشتیم که از تهران به خانه‌ی ما می‌آمدند.

آن‌ها وقتی به خانه‌ی ما می‌آمدند و نماز می‌خواندند، کنجکاو می‌شدم که چرا آن‌ها مانند پدرم نماز نمی‌خواندند؟! چون پدرم دست بسته نماز می‌خواند و آن‌ها دست باز. من آن موقع ۱۴ ساله بودم و درباره مذاهب مسلمانان آن‌چنان اطلاعاتی نداشتم.


کم‌کم پی بردم گروهی از مسلمانان اهل تسنن هستند و گروهی اهل تشیع. پس‌ازآن شروع کردم به بررسی‌ها و خواندن کتاب‌های اهل سنت و اهل تشیع. کتاب تفسیر و عقاید آن‌ها را هم خواندم. هنگامی‌که راهیان نور به منطقه‌ی ما می‌آمدند، با طلبه‌ها دوست می‌شدم و گفتگو می‌کردم و شماره می‌گرفتم و ارتباطم ادامه پیدا می‌کرد.
تا این‌که اطلاعاتی از مذهب شیعه پیدا کردم و هنگامی‌که آن‌ها را با مذهب اهل سنت می‌سنجیدم، برایم روشن شد آن مذهبی که واقعیت را بیان می‌کند و اسلام راستین است، تشیع می‌باشد. این‌گونه شد که مذهب تشیع را برگزیدم و بعد هم مطالعاتم را بیشتر و کامل‌تر کردم. البته دوستان شیعه هم نقش مهمی داشتند که سؤالاتم را از آن‌ها می‌پرسیدم.
این اتفاق اواخر سال ۱۳۸۶ رخ داد .

هنگامی‌که اهل تشیع را نگاه می‌کنید، اسلام راستین را می‌بینید. آن‌ها برای هر مسئله‌ای از اجتماعی، فرهنگی و هر مطلب دیگری یک تعریف مشخصی دارند که مختص به شیعه است. عطوفت، مهربانی و احترامی که شیعیان برای سایر مذاهب، حتی غیرمسلمانان قائل‌اند در برابر تعصب کورکورانه‌ای که اهل سنت دارند که دیگر مذاهب را کافر بدانند و دست به کشتار آن‌ها بزنند مایه تمایز شیعه با دیگر فِرق شده است.

مسئله مهم دیگر این است که شیعیان، دین را از سیاست جدا نمی‌دانند. من با یک نفر از اهل سنت گفتگو می‌کردم، او گفت: «روزی شخصی آمد از غلام امام شافعی سؤالی پرسید. غلام هم پاسخ او را داد و آن شخص رفت. سپس غلام آمد و برای امام شافعی ماجرا را تعریف کرد. امام شافعی گفت: پاسخ تو درست بوده ولی شافعی زبانش را برید. چرا؟ چون تو که عالم و ماموستا نبودی، پس حق نداشتی درباره دین حرف بزنی! جز عالم، کسی حق سخن گفتن ندارد! حق تحقیق و پاسخ‌گویی ندارد!» درصورتی‌که در مذهب شیعه این‌گونه نیست. بسیاری از کسانی که پژوهش می‌کنند و مقاله دینی می‌نویسند اصلاً طلبه و روحانی نیستند.
باز در حدیثی از شافعی آمده است: هرکس نماز نخواند واجب القتل است! درصورتی‌که خدا خودش دین را اجباری نکرده (لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ) ولی بنده خدا اجباری کرده است و مسائل دیگر مانند اینکه علمای اهل تسنن باهم اختلاف دارند و هرکدام حرفی می‌زنند ولی در اهل تشیع این‌گونه نیست، همه آن‌ها یک اسلام را نشان می‌دهند.
مطلب بعدی اینکه من تا زمانی که فرزندان پیغمبر(ع) هستند، چگونه از شخص دیگری پیروی کنم؟! پیغمبر(ص) در جریان حدیث غدیر، امام علی(ع) را به‌عنوان ولی و جانشین خود معرفی می‌کند و می‌فرمایند: «من شهر علم هستم و علی هم دروازه این شهر، هرکس بخواهد وارد شهر بشود باید از درب وارد بشود.» هنگامی‌که پیغمبر(ص) بااین‌همه سند و مدرک جانشین خود را معرفی کرده است، چگونه من بروم از راهی پیروی کنم که نه مقصدش معلوم است و نه مبدأش؟!

اوایل که من شروع به تحقیق کردم خانواده‌ام می‌دانستند که من در حال تحقیق هستم ولی وقتی من شیعه شدم تا سال ۸۸ هیچ اطلاعی نداشتند. در سال ۸۸ هنگامی‌که در اردوی مناطق عملیاتی جنوب شرکت کردم، بچه‌های محل ما هم بودند و فهمیدند و هنگامی‌که برگشتند در همه‌جا پر کردند که اشکان مانند شیعه‌ها نماز می‌خواند و تیکه‌ها و تهمت‌ها پشت سرم شروع شد.
هنگامی‌که به خانه می‌آمدم، جنگ و دعوا بود؛ ولی مادرم خیلی پشتیبانی می‌کرد. بااینکه از دید او من وارد مذهب خلاف اسلام شده بودم ولی حمایتم می‌کرد. تا اینکه کم‌کم در خانه و سپس در مسجد محل نماز خواندم و همه فهمیدند که من شیعه شده‌ام.

منبع : استبصار