حقوقدانی روشنفکر که گریه بر مصائب سید الشهدا (علیه السلام) قلبش را به نور ایمان منور گردانید

خاندان و ابتدای زندگانی
خاندان “العتوم” از قبایل اصیل و ریشه دار عرب ، سالیان سال در منطقه شمال غربی آفریقا و کشور مراکش فعلی سکونت داشته اند. این قبیله از تیره اعراب قحطانی بودند که پیش از مهاجرت به آفریقا در فتوحات اسلامی نقش به سزایی داشته و در جریان فتح شمال غربی آفریقا ساکن این منطقه شدند که با گذر زمان اصالتشان به آن منطقه شهرت یافت. سپس عده ای از این قبیله به منطقه “جَرَش” که امروزه استانی باستانی در کشور اردن است ، مهاجرت نمودند. شیخ حسین یعقوب نیز از همین تیره بود که آباء و اجدادش ساکن این منطقه شده بودند. وی از ابتدای حیات در ارتفاعات منطقه جرش مشهور به “کَفَرخل” زندگی می کرد و رئیس قبیلة العتوم در منطقه خود بود.
شیخ حسین به سال 1358 هـ ق صاحب مولودی خوش یمن شد ؛ وی فرزندش را به نام نامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) احمد اسم نهاد و او را در دامان خود و مادرش که از زنان خوش استعداد و باهوش منطقه بود پروراند.
تحصیلات
مرحوم مغفور احمد حسین از سنین کودکی تحصیلاتش را در زادگاه خود آغاز کرد؛ سپس برای تکمیل تحصیلات به کشور مصر رفت و دوره متوسطه را در این کشور گذراند. وی بعد از اتمام این دوره راهی دمشق شد و در دانشگاه این شهر مراتب عالی علمی را در رشته حقوق پشت سر گذاشت و موفق به اخذ مدرک از این دانشگاه گردید. عطش تحصیل علم او را که سیری نداشت، لاجرم راهی لبنان نمود و در این کشور نیز تحصیلات تکمیلی دیگری در رشته حقوق را گذراند ؛ وی دیپلم دومش را از مدارس این کشور دریافت کرده و نیز موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد حقوق از دانشگاه حکمت شهر بیروت گردید. وی پس از اتمام تحصیلات ، مشاغل مختلفی را متصدی شده بود؛ او وکیل و حقوقدانی کارکشته بود و از آنجا که علم دین هم می دانست ، تصدی منصب امام جمعه برخی مناطق را نیز عهده دار بود. از دیگر مشاغل وی می توان به ریاست شهرداری و همچنین روزنامه نگاری او اشاره نمود. خلاصه اینکه جناب آقای احمد حسین یعقوب شخصیتی کاملا علمی و فرهنگی داشته و سر و کارش با علم و ادب و فرهنگ و قانون بود.
جرقة هدایت
احمد از ابتدا شخصیتی روشنفکر ، نقّاد و حقیقتجو داشت. موضوع پایان نامه وی در دانشگاه بیروت “بررسی و نقد ریاست دولت و خلافت در شریعت و تاریخ اسلامی و رویکرد تقلیدی در آن” بود. هنگامیکه وی برای دفاع از پایان نامهاش به بیروت سفر کرده بود ، دست هدایت الهی کتابی را در دستان او نهاد که مسیر زندگانی او را دگرگون ساخت. کتابی از نویسندهای سنی مذهب درباره حادثه کربلا با عنوان «ابناء الرسول فی کربلاء» (فرزندان پیامبر در کربلا) اثر «خالد محمد خالد».
گرچه نویسنده کتاب مذکور سعی در تطهیر و تبرئه جانیان حادثه خونین عاشورا دارد ، ولی عظمت و هدایت گیری پرچم سید الشهداء (علیه السلام) ناخواسته قلب احمد را به سوی جستوجو حقیقت سوق داد. احمد در این رابطه مینویسد: «با اندکی مطالعه این کتاب، به شدت قلبم از آنچه بر امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت و اصحابش آورده بودند، آزرده شد». وی عنوان می کند که اطلاع از شهادت سیدالشهدا (علیه السلام) قلبش را به شدت مجروح ساخت و دل خونین او تنها با خواندن کتب بیشتر التیام می یافت، به همین جهت مصمم شد تا در میان آثار و کتب شیعیان تحقیق و تفحص بیشتری نماید، چراکه میدانست تنها فرقه پرچمدار در خونخواهی نهضت سیدالشهدا (علیه السلام) در اسلام، شیعیان هستند. وی در ابتدا کتاب المراجعات، نوشته مرحوم علامه شرف الدین را تهیه نمود و آن را با دقت مطالعه کرد. پس از مطالعه دقیق این کتاب و چند کتاب دیگر ، سؤالاتی زیادی ذهنش را درگیر ساخت که همچو امواجی خروشان دریای قلبش را به شدت متلاطم ساخت و از آنجا که وی شخصیتی روشنفکر و حق طلب داشت ، مطالعات خود را در فضای آزاد موجود در لبنان گسترش داد.
احمد آنگاه که تصمیم بر تحقیقات بیشتر گرفت ، به کنکاش در تاریخ اسلام بدون ملاحظات قومی و تعصبات مذهبی پرداخت. او تاریخ را با نگاهی بی طرفانه بررسی میکرد تا به درستی دربارة وقایع آن قضاوت كند.
او قبل از اینکه تشیع خود را رسما اعلام کند ، سفری کوتاه به تهران داشت و در برخی از عزاداریهای مردم ایران در مصیبت حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) شرکت داشت که این خود نیروی محرکه شدیدی در تسریع هدایتش گردید ؛ او در این رابطه می گوید: «بعد از جریان سفرم به ایران و تهران، به مطالعه و یادداشتبرداری خود از منابع مختلف توأمان با اندوه و غصه ادامه دادم! رفته رفته هرگاه به زیارت مرقد مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) مشرف می شدم گویی تمام آنچه را که خوانده بودم ، در مقابلم به تصویر کشیده می شد ؛ همچنین وقتی تحقیقاتم را به عدهای از علمای اعلام که از محبین واقعی اهل بیت (علیهم السلام) بودند، ارائه می کردم، مرا بیشتر تشویق نموده و به من میگفتند که با توجه به اندیشه سیاسی تو ، این یادداشت ها حتما به کتابی متمایز مبدل خواهد گردید».
استبصار
احمد حسین گفته است که از زمانی که وارد دانشگاه حکمت لبنان شد ، تا زمانی که کاملا قلبش بدون هیچ شک و شبهه ای به نور مذهب اهل بیت (علیهم السلام) منور گردید ، حدود چهارده سال به زمان برده است[1]. وی می گفت که دریافته است اهل بیت (علیهم السلام) بهترین مرجع و پناهگاه برای مسلمین در طول تاریخ هستند ، اما دشمنان ایشان همیشه سعی در سانسور ایشان داشته و به جای آنها افرادی را به عنوان خلیفه و حاکم جامعه اسلامی معرفی می کردند که دارای انحرافات فکری ، اعتقادی و عملی بوده و هرگز شایستگی جایگزینی برای اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته اند. او که متوجه شده بود سالیان سال توسط عالمان گمراه ، از روی تقلید به تفکرات ایشان معتقد بوده ، بسیار دلشکسته و پشیمان گردید و به همین سبب در قنوت نمازهایش به شدت می گریست تا خداوند متعال برای همیشه قلبش را به نور ایمان منور گرداند. سرانجام شیخ احمد حسین حوالی سال 1408 هـ ق رسما به مذهب تشیع گروید آن را اعلان نمود.
او پس از یافتن حقیقت ، با خداوند متعال پیمان بست که تا آخرین لحظات حیات خود جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) را پاس داشته و دیگران را به حقیقتی که او بدان دست یافته بود رهنمون سازد و با سلاح قلم و زبان مدافع حقوق ایشان در مقابل ستمگران تاریخ گردد.
تألیفات
حاصل عمری مجاهداتهای فکری ، فرهنگی و اعتقادی مرحوم شیخ احمد حسین یعقوب را می توان در لابه لای آثار ارزشمند وی، در حوزه دفاع از کیان تشیع و تبیین انحرافات اندیشه های مخالف با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) کنکاش نمود. وی نزدیک به بیست اثر گرانسنگ از خود برجای گذاشته است كه يكي از مهمترین آنها كتاب «کَربَلاء، اَلثَّوْرَة وَ اْلْمَأسَاة» (کربلا، قیام و رنجنامه) مي باشد.
شیخ احمد میگوید: «بعد از آنکه، نهمین تألیفم با عنوان “مَسَاحَةُ لِلْحِوَارْ” چاپ شد، به نوشتن این مباحث پیرامون کربلا پرداختم ؛ روزهایی که این کتاب را قلم می زدم ، اندوهناکترین روزهای زندگی من بود ، زیرا با تک تک یادداشتهایی که در طی تحقیقاتم به دست می آوردم گریه میکردم و با قلبی آکنده از غم و اندوه این سؤال به وجدانم خطور میکرد که انسان با شنیدن آنچه در کربلا گذشت، چگونه می تواند گریه نکند؟!»
از آنجا قلم مرحوم استاد احمد حسین ، قلمی قانون محور بوده ، آثار او را میتوان کتاب هایی با رویکرد حقوقی در دفاع از ستم های روا شده در حق اهل بیت (علیهم السلام) دانست که این قلم قانونی وجدان و احساس هر انسانی که ذره ای خوی انسانیت در او باشد ، جریحه دار می نماید[2].
فهرست برخی از آثار مرحوم استاد احمد حسین یعقوب به شرح ذیل می باشد:
- کَربَلاء، اَلثَّوْرَة وَ اْلْمَأسَاة؛ که پیشتر به آن اشاره گردید.
- النظام السياسي في الإسلام (نظام سیاسی در اسلام) ؛ نویسنده در این کتاب به بررسی مقارن سیاست در اسلام مطابق با فقه و تاریخ و … میان دو مذهب شیعه و سنی پرداخته و سپس نتیجه گیری نموده است.
- نظرية عدالة الصحابة والمرجعية السياسية في الإسلام (نظریه عدالت صحابه و مرجعیت سیاسی ایشان در اسلام) ؛ در این کتاب نویسنده به بررسی مقارن و بیطرفانه در رابطه با عدالت صحابه از نظر دو فرقه شیعه و سنی پرداخته و سپس نتیجه گیری نموده است.
- مرتكزات الفكر السياسي (ارکان اندیشه سیاسی در اسلام) ؛ در این کتاب نویسنده به بررسی تفکرات فِرَق و اندیشه های مختلف مسلمین در رابطه با سیاستهای نوین امروزه پرداخته است.
- الخطط السياسية لتوحيد الامة الاسلامية (راهکارهایی سیاسی برای ایجاد وحدت در امت اسلامی)
- طبيعة الأحزاب السياسية العربية (درونمایه احزاب سیاسی عرب) ؛ مقایسه احزاب سیاسی دنیای عرب با مکتب اهل بیت (علیهم السلام).
- الوجيز في الإمامة والولاية (مختصر نامه ای در امامت و ولایت) ؛ نویسنده در آن مفهوم ولایت و امامت را مورد بررسی قرار داده و در راستای این مفهوم تاریخ خلافت و امامت را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.
- مساحة للحوار، من أجل الوفاق ومعرفة الحقيقة (فضایی آزاد برای گفتوگو، از برای اتفاق نظر و شناخت حقیقت) ؛ در این کتاب مؤلف محترم در قالب گفتوگوی خود با دوست سنی مذهبش ، حقایقی از مذهب شیعه را بیان می نماید.
- الهاشميون في الشريعة والتاريخ (بنی هاشم در شریعت و تاریخ اسلام).
- حقيقة الاعتقاد بالامام المهدي المنتظر (عليه السلام) (حقیقت باور به امام مهدی منتظر ع) ؛ در این کتاب به بررسی شخصیت و شناخت امام زمان (علیه السلام) و اثبات وجود ایشان از منابع مختلف پرداخته شده است.
- أين سنة الرسول، وماذا فعلوا بها (سنت پیامبر کجاست؟ با آن چه کرده اند؟) ؛ در این کتاب نویسنده در صدد معرفی سنت حقیقی پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده و با رویکرد معرفی تحریف کنندگان این سنت حقیقی داشته ، رهروان واقعی آن را فقط اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و اتباع ایشان معرفی نموده است.
- الاجتهاد بين الحقائق الشرعية والمهازل التاريخية (اجتهاد بین حقیقت های شرعیه و تاریخ مضحک).
- المرجعية السياسية في الاسلام (مرجعیت سیاسی در اسلام).
- مختصر المواجهة (رویارویی کوتاه).
خاطرهای از تجدید چاپ کتاب عدالت صحابه
وزیر اوقاف اردن به تحریک سلفیان و وهابیان متعصبین درصدد بود که از انتشار کتاب “عدالة الصحابة” نوشته استاد احمد حسین، ممانعت کند. از آنجا که شیخ احمد ، روزنامه نگاری زبردست نیز بود، طی یکی از شمارگان روزنامه ای که در آن سردبیر و نویسنده بود ، مراتب اعتراض خود را رسما اعلام کرد. این امر تأثیری بر قلبهای مرده نگذاشت و ناچار به شکایت علیه وزیر اوقاف شد. شکایت او ترتیب اثر لازم را پیدا نکرد ، اما وزیر را برآن داشت تا با شیخ احمد دیداری را ترتیب دهد ؛ به همین دلیل شیخ احمد را به ساختمان وزارتش دعوت نمود تا با یکدیگر دیدار و گفتوگو داشته باشند و این موضوع را با گفتمان حل و فصل نمایند. از آنجا که استاد احمد حسین یعقوب حقوقدانی کارکشته بود ، در ابتدا با وزیر اوقاف با منطق قانون وارد صحبت شد. او گفت: «شما کتاب مرا منع چاپ و انتشار کردید ، این در حالیست که چاپ و نشر هر کتاب و مقاله ای در موضوعات مختلف در کشور اردن آزاد است. شما بسیاری از کتابهایی که حتی اندیشه های ضد اسلامی را ترویج می دهند و نویسندگانش همگی غربی هستند اجازه چاپ می دهید ، اما چرا برای کتاب من که تنها حاوی مستندات تاریخیست مجوز چاپ و نشر صادر نمی کنید؟!» این استدلالات وزیر را از منع غیر قانونیش منصرف نکرد. بحث احمد حسین با وزیر به درازا کشید تا جایی که به او گفت: «تو وزارت ملک حسین (پادشاه وقت اردن) را عهده داری یا وزیر سلفیان نفوذی در وزارتت؟!» او فورا پاسخ داد: «معلوم است که من وزیر ملک حسین هستم!» احمد پاسخ داد: «پس چرا کتابی که در آن اجداد ملک حسین[3] به نیکی یاد شده اند را اجازه چاپ و انتشار نمی دهی؟ من حتی نسخه ای از آنرا به پادشاه دادم و او بسیار تعریف کرد». وزیر گفت: «در این کتاب نقد برخی از صحابه صورت گرفته و این به ضرر اسلام است!» احمد پاسخ داد: «چه ضرری برای اسلام دارد؟ آیا اسلام بر پایه صحابه استوار است یا وجود صحابه باعث ماندگاری دین اسلام شده است؟» در نهایت وزیر از پاسخهای علمی و قانونی دکتر احمد قانع شد و مجوز چاپ کتاب را صادر نمود[4].
زندگینامه شخصی و سرانجام
شیخ احمد حسین یعقوب (رحمه الله) در سنین جوانی همسر اختیار کرد و از او صاحب ده فرزند پسر و چهار فرزند دختر شد. او پس از استبصار ، تغییر آیین خود را بهخانوادهاش ابلاغ نمود و ایشان را با مذهب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا کرد ؛ در نهایت همه ایشان با شنیدن حقایقی که شیخ بدان دست پیدا کرده بود ، به تشیع گرویدند.
شیخ احمد حسین پس از تشیع با آزار و اذیتها و فشارهای زیادی از جانب وهابیت ساکن در منطقه جرش روبه رو گردید. او نقل می کند که وهابیان منطقه که تعدادشان نیز بسیار بود ، او و خانواده اش را مدام کافر ، رافضی ، مرتد و … می خواندند و دیدگاه دیگران را نسبت به ایشان متزلزل و منفی می ساختند.
نقل است که از طرف وهابیت ، مفتی متعصبی در منطقه جرش ساکن شده بود که فلسطینی الاصل بود و مبلّغ رسمی وهابیت در منطقة آباء و اجدادی شیخ احمد حسین یعقوب شده بود ؛ او آوازه احمد را شنیده بود و در خطبه هایش پیوسته او را نکوهش کرده و حملات تندی را نثار شخصیت ، عقاید و محتوای کتابهای او می کرد. روزی آن مفتی وهابی با احمد حسین در جایی روبه رو شد. مفتی وهابی سرسخن را اینگونه با شیخ احمد باز کرد: «میخواهم تمام کتابهایی را که تألیف کردی از تو خریداری کنم ، آیا بهمن می فروشی؟!» احمد پاسخ داد: «برای چه میخواهی آنها را از من بخری؟!» مفتی پاسخ داد: «میخواهم همه آنها را بسوزانم!!» احمد با تعجب گفت: «چرا می خواهی چنین کنی؟! هر چند همیشه در منابرت بر ضد من و کتابهایم صحبت میکنی!» مفتی پاسخ داد: «چون کتابهای تو باعث گمراهی مسلمین است و باید از بین برود!» احمد پاسخ داد: «ما در این منطقه (جرش) کلیسا داریم و مسیحیان با آسودگی خاطر به دلیل وجود آزادی بیان در کشور اردن ، به تبلیغ کیش خود مشغولند ، حال که من شیعه هستم ، مرا همچون این مسیحیان به حال خود واگذار» مفتی در انتها می گوید: «خطر تشیع بیش از مسیحیت و یهودیت است ، شیعیان باید نابود شوند!» احمد حسین در انتها او را تهدید کرد که اگر بخواهد به این تفکرات تکفیری ادامه دهد او را با کمک قبیلهاش از منطقه خود اخراج می کند ، مفتی نیز به سرعت بحث را عوض کرد و برای از دست دادن مقام خود ترسید![5]
وی سرانجام به دلیل فضای خفقان و آزار و اذیت های روحی از جانب وهابیان ، ناچار شد که به اتفاق همسر و برخی از فرزندانش به آمریکا مهاجرت کند تا از ستم های ایشان در امان بماند. عاقبت امر تا آخر عمر پربرکتش در این کشور باقی ماند و به سال 1428 هجری قمری دعوت حق را لبیک گفته و به لقاء الله پیوست. هرچند ارتحال او در غربت و دور از خاندان و بستگانش بود ، اما ذکر و نامش با کتاب هایی که در راستای دفاع از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) تألیف نموده بود، مانا شد و برای همیشه همچو نگینی در تارک تاریخ تشیع ماندگار گردید. پیکر این دانشمند خداجوی را مطابق وصیتش و با لحاظ مسائل شرعی ، از کشور آمریکا به زادگاهش در جرش منتقل نموده و در آن سرزمین دفن کردند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
[1] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
[2] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
[3] الحُسین بن طلال بن عبدالله بن حُسین الهاشمی مشهور به ملک حسین ، پادشاه فقید اردن، که نسب خود را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) رسانده و مدعی بوده که او چهل و یکمین نواده از نسل ایشان است.
[4] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
[5] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
دسامبر 5 2021
حقوق دان اردنی مرحوم احمد حسین یعقوب
حقوقدانی روشنفکر که گریه بر مصائب سید الشهدا (علیه السلام) قلبش را به نور ایمان منور گردانید
خاندان و ابتدای زندگانی
خاندان “العتوم” از قبایل اصیل و ریشه دار عرب ، سالیان سال در منطقه شمال غربی آفریقا و کشور مراکش فعلی سکونت داشته اند. این قبیله از تیره اعراب قحطانی بودند که پیش از مهاجرت به آفریقا در فتوحات اسلامی نقش به سزایی داشته و در جریان فتح شمال غربی آفریقا ساکن این منطقه شدند که با گذر زمان اصالتشان به آن منطقه شهرت یافت. سپس عده ای از این قبیله به منطقه “جَرَش” که امروزه استانی باستانی در کشور اردن است ، مهاجرت نمودند. شیخ حسین یعقوب نیز از همین تیره بود که آباء و اجدادش ساکن این منطقه شده بودند. وی از ابتدای حیات در ارتفاعات منطقه جرش مشهور به “کَفَرخل” زندگی می کرد و رئیس قبیلة العتوم در منطقه خود بود.
شیخ حسین به سال 1358 هـ ق صاحب مولودی خوش یمن شد ؛ وی فرزندش را به نام نامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) احمد اسم نهاد و او را در دامان خود و مادرش که از زنان خوش استعداد و باهوش منطقه بود پروراند.
تحصیلات
مرحوم مغفور احمد حسین از سنین کودکی تحصیلاتش را در زادگاه خود آغاز کرد؛ سپس برای تکمیل تحصیلات به کشور مصر رفت و دوره متوسطه را در این کشور گذراند. وی بعد از اتمام این دوره راهی دمشق شد و در دانشگاه این شهر مراتب عالی علمی را در رشته حقوق پشت سر گذاشت و موفق به اخذ مدرک از این دانشگاه گردید. عطش تحصیل علم او را که سیری نداشت، لاجرم راهی لبنان نمود و در این کشور نیز تحصیلات تکمیلی دیگری در رشته حقوق را گذراند ؛ وی دیپلم دومش را از مدارس این کشور دریافت کرده و نیز موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد حقوق از دانشگاه حکمت شهر بیروت گردید. وی پس از اتمام تحصیلات ، مشاغل مختلفی را متصدی شده بود؛ او وکیل و حقوقدانی کارکشته بود و از آنجا که علم دین هم می دانست ، تصدی منصب امام جمعه برخی مناطق را نیز عهده دار بود. از دیگر مشاغل وی می توان به ریاست شهرداری و همچنین روزنامه نگاری او اشاره نمود. خلاصه اینکه جناب آقای احمد حسین یعقوب شخصیتی کاملا علمی و فرهنگی داشته و سر و کارش با علم و ادب و فرهنگ و قانون بود.
جرقة هدایت
احمد از ابتدا شخصیتی روشنفکر ، نقّاد و حقیقتجو داشت. موضوع پایان نامه وی در دانشگاه بیروت “بررسی و نقد ریاست دولت و خلافت در شریعت و تاریخ اسلامی و رویکرد تقلیدی در آن” بود. هنگامیکه وی برای دفاع از پایان نامهاش به بیروت سفر کرده بود ، دست هدایت الهی کتابی را در دستان او نهاد که مسیر زندگانی او را دگرگون ساخت. کتابی از نویسندهای سنی مذهب درباره حادثه کربلا با عنوان «ابناء الرسول فی کربلاء» (فرزندان پیامبر در کربلا) اثر «خالد محمد خالد».
گرچه نویسنده کتاب مذکور سعی در تطهیر و تبرئه جانیان حادثه خونین عاشورا دارد ، ولی عظمت و هدایت گیری پرچم سید الشهداء (علیه السلام) ناخواسته قلب احمد را به سوی جستوجو حقیقت سوق داد. احمد در این رابطه مینویسد: «با اندکی مطالعه این کتاب، به شدت قلبم از آنچه بر امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت و اصحابش آورده بودند، آزرده شد». وی عنوان می کند که اطلاع از شهادت سیدالشهدا (علیه السلام) قلبش را به شدت مجروح ساخت و دل خونین او تنها با خواندن کتب بیشتر التیام می یافت، به همین جهت مصمم شد تا در میان آثار و کتب شیعیان تحقیق و تفحص بیشتری نماید، چراکه میدانست تنها فرقه پرچمدار در خونخواهی نهضت سیدالشهدا (علیه السلام) در اسلام، شیعیان هستند. وی در ابتدا کتاب المراجعات، نوشته مرحوم علامه شرف الدین را تهیه نمود و آن را با دقت مطالعه کرد. پس از مطالعه دقیق این کتاب و چند کتاب دیگر ، سؤالاتی زیادی ذهنش را درگیر ساخت که همچو امواجی خروشان دریای قلبش را به شدت متلاطم ساخت و از آنجا که وی شخصیتی روشنفکر و حق طلب داشت ، مطالعات خود را در فضای آزاد موجود در لبنان گسترش داد.
احمد آنگاه که تصمیم بر تحقیقات بیشتر گرفت ، به کنکاش در تاریخ اسلام بدون ملاحظات قومی و تعصبات مذهبی پرداخت. او تاریخ را با نگاهی بی طرفانه بررسی میکرد تا به درستی دربارة وقایع آن قضاوت كند.
او قبل از اینکه تشیع خود را رسما اعلام کند ، سفری کوتاه به تهران داشت و در برخی از عزاداریهای مردم ایران در مصیبت حضرت ابا عبدالله (علیه السلام) شرکت داشت که این خود نیروی محرکه شدیدی در تسریع هدایتش گردید ؛ او در این رابطه می گوید: «بعد از جریان سفرم به ایران و تهران، به مطالعه و یادداشتبرداری خود از منابع مختلف توأمان با اندوه و غصه ادامه دادم! رفته رفته هرگاه به زیارت مرقد مطهر حضرت زینب (سلام الله علیها) مشرف می شدم گویی تمام آنچه را که خوانده بودم ، در مقابلم به تصویر کشیده می شد ؛ همچنین وقتی تحقیقاتم را به عدهای از علمای اعلام که از محبین واقعی اهل بیت (علیهم السلام) بودند، ارائه می کردم، مرا بیشتر تشویق نموده و به من میگفتند که با توجه به اندیشه سیاسی تو ، این یادداشت ها حتما به کتابی متمایز مبدل خواهد گردید».
استبصار
احمد حسین گفته است که از زمانی که وارد دانشگاه حکمت لبنان شد ، تا زمانی که کاملا قلبش بدون هیچ شک و شبهه ای به نور مذهب اهل بیت (علیهم السلام) منور گردید ، حدود چهارده سال به زمان برده است[1]. وی می گفت که دریافته است اهل بیت (علیهم السلام) بهترین مرجع و پناهگاه برای مسلمین در طول تاریخ هستند ، اما دشمنان ایشان همیشه سعی در سانسور ایشان داشته و به جای آنها افرادی را به عنوان خلیفه و حاکم جامعه اسلامی معرفی می کردند که دارای انحرافات فکری ، اعتقادی و عملی بوده و هرگز شایستگی جایگزینی برای اهل بیت (علیهم السلام) را نداشته اند. او که متوجه شده بود سالیان سال توسط عالمان گمراه ، از روی تقلید به تفکرات ایشان معتقد بوده ، بسیار دلشکسته و پشیمان گردید و به همین سبب در قنوت نمازهایش به شدت می گریست تا خداوند متعال برای همیشه قلبش را به نور ایمان منور گرداند. سرانجام شیخ احمد حسین حوالی سال 1408 هـ ق رسما به مذهب تشیع گروید آن را اعلان نمود.
او پس از یافتن حقیقت ، با خداوند متعال پیمان بست که تا آخرین لحظات حیات خود جایگاه اهل بیت (علیهم السلام) را پاس داشته و دیگران را به حقیقتی که او بدان دست یافته بود رهنمون سازد و با سلاح قلم و زبان مدافع حقوق ایشان در مقابل ستمگران تاریخ گردد.
تألیفات
حاصل عمری مجاهداتهای فکری ، فرهنگی و اعتقادی مرحوم شیخ احمد حسین یعقوب را می توان در لابه لای آثار ارزشمند وی، در حوزه دفاع از کیان تشیع و تبیین انحرافات اندیشه های مخالف با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) کنکاش نمود. وی نزدیک به بیست اثر گرانسنگ از خود برجای گذاشته است كه يكي از مهمترین آنها كتاب «کَربَلاء، اَلثَّوْرَة وَ اْلْمَأسَاة» (کربلا، قیام و رنجنامه) مي باشد.
شیخ احمد میگوید: «بعد از آنکه، نهمین تألیفم با عنوان “مَسَاحَةُ لِلْحِوَارْ” چاپ شد، به نوشتن این مباحث پیرامون کربلا پرداختم ؛ روزهایی که این کتاب را قلم می زدم ، اندوهناکترین روزهای زندگی من بود ، زیرا با تک تک یادداشتهایی که در طی تحقیقاتم به دست می آوردم گریه میکردم و با قلبی آکنده از غم و اندوه این سؤال به وجدانم خطور میکرد که انسان با شنیدن آنچه در کربلا گذشت، چگونه می تواند گریه نکند؟!»
از آنجا قلم مرحوم استاد احمد حسین ، قلمی قانون محور بوده ، آثار او را میتوان کتاب هایی با رویکرد حقوقی در دفاع از ستم های روا شده در حق اهل بیت (علیهم السلام) دانست که این قلم قانونی وجدان و احساس هر انسانی که ذره ای خوی انسانیت در او باشد ، جریحه دار می نماید[2].
فهرست برخی از آثار مرحوم استاد احمد حسین یعقوب به شرح ذیل می باشد:
خاطرهای از تجدید چاپ کتاب عدالت صحابه
وزیر اوقاف اردن به تحریک سلفیان و وهابیان متعصبین درصدد بود که از انتشار کتاب “عدالة الصحابة” نوشته استاد احمد حسین، ممانعت کند. از آنجا که شیخ احمد ، روزنامه نگاری زبردست نیز بود، طی یکی از شمارگان روزنامه ای که در آن سردبیر و نویسنده بود ، مراتب اعتراض خود را رسما اعلام کرد. این امر تأثیری بر قلبهای مرده نگذاشت و ناچار به شکایت علیه وزیر اوقاف شد. شکایت او ترتیب اثر لازم را پیدا نکرد ، اما وزیر را برآن داشت تا با شیخ احمد دیداری را ترتیب دهد ؛ به همین دلیل شیخ احمد را به ساختمان وزارتش دعوت نمود تا با یکدیگر دیدار و گفتوگو داشته باشند و این موضوع را با گفتمان حل و فصل نمایند. از آنجا که استاد احمد حسین یعقوب حقوقدانی کارکشته بود ، در ابتدا با وزیر اوقاف با منطق قانون وارد صحبت شد. او گفت: «شما کتاب مرا منع چاپ و انتشار کردید ، این در حالیست که چاپ و نشر هر کتاب و مقاله ای در موضوعات مختلف در کشور اردن آزاد است. شما بسیاری از کتابهایی که حتی اندیشه های ضد اسلامی را ترویج می دهند و نویسندگانش همگی غربی هستند اجازه چاپ می دهید ، اما چرا برای کتاب من که تنها حاوی مستندات تاریخیست مجوز چاپ و نشر صادر نمی کنید؟!» این استدلالات وزیر را از منع غیر قانونیش منصرف نکرد. بحث احمد حسین با وزیر به درازا کشید تا جایی که به او گفت: «تو وزارت ملک حسین (پادشاه وقت اردن) را عهده داری یا وزیر سلفیان نفوذی در وزارتت؟!» او فورا پاسخ داد: «معلوم است که من وزیر ملک حسین هستم!» احمد پاسخ داد: «پس چرا کتابی که در آن اجداد ملک حسین[3] به نیکی یاد شده اند را اجازه چاپ و انتشار نمی دهی؟ من حتی نسخه ای از آنرا به پادشاه دادم و او بسیار تعریف کرد». وزیر گفت: «در این کتاب نقد برخی از صحابه صورت گرفته و این به ضرر اسلام است!» احمد پاسخ داد: «چه ضرری برای اسلام دارد؟ آیا اسلام بر پایه صحابه استوار است یا وجود صحابه باعث ماندگاری دین اسلام شده است؟» در نهایت وزیر از پاسخهای علمی و قانونی دکتر احمد قانع شد و مجوز چاپ کتاب را صادر نمود[4].
زندگینامه شخصی و سرانجام
شیخ احمد حسین یعقوب (رحمه الله) در سنین جوانی همسر اختیار کرد و از او صاحب ده فرزند پسر و چهار فرزند دختر شد. او پس از استبصار ، تغییر آیین خود را بهخانوادهاش ابلاغ نمود و ایشان را با مذهب اهل بیت (علیهم السلام) آشنا کرد ؛ در نهایت همه ایشان با شنیدن حقایقی که شیخ بدان دست پیدا کرده بود ، به تشیع گرویدند.
شیخ احمد حسین پس از تشیع با آزار و اذیتها و فشارهای زیادی از جانب وهابیت ساکن در منطقه جرش روبه رو گردید. او نقل می کند که وهابیان منطقه که تعدادشان نیز بسیار بود ، او و خانواده اش را مدام کافر ، رافضی ، مرتد و … می خواندند و دیدگاه دیگران را نسبت به ایشان متزلزل و منفی می ساختند.
نقل است که از طرف وهابیت ، مفتی متعصبی در منطقه جرش ساکن شده بود که فلسطینی الاصل بود و مبلّغ رسمی وهابیت در منطقة آباء و اجدادی شیخ احمد حسین یعقوب شده بود ؛ او آوازه احمد را شنیده بود و در خطبه هایش پیوسته او را نکوهش کرده و حملات تندی را نثار شخصیت ، عقاید و محتوای کتابهای او می کرد. روزی آن مفتی وهابی با احمد حسین در جایی روبه رو شد. مفتی وهابی سرسخن را اینگونه با شیخ احمد باز کرد: «میخواهم تمام کتابهایی را که تألیف کردی از تو خریداری کنم ، آیا بهمن می فروشی؟!» احمد پاسخ داد: «برای چه میخواهی آنها را از من بخری؟!» مفتی پاسخ داد: «میخواهم همه آنها را بسوزانم!!» احمد با تعجب گفت: «چرا می خواهی چنین کنی؟! هر چند همیشه در منابرت بر ضد من و کتابهایم صحبت میکنی!» مفتی پاسخ داد: «چون کتابهای تو باعث گمراهی مسلمین است و باید از بین برود!» احمد پاسخ داد: «ما در این منطقه (جرش) کلیسا داریم و مسیحیان با آسودگی خاطر به دلیل وجود آزادی بیان در کشور اردن ، به تبلیغ کیش خود مشغولند ، حال که من شیعه هستم ، مرا همچون این مسیحیان به حال خود واگذار» مفتی در انتها می گوید: «خطر تشیع بیش از مسیحیت و یهودیت است ، شیعیان باید نابود شوند!» احمد حسین در انتها او را تهدید کرد که اگر بخواهد به این تفکرات تکفیری ادامه دهد او را با کمک قبیلهاش از منطقه خود اخراج می کند ، مفتی نیز به سرعت بحث را عوض کرد و برای از دست دادن مقام خود ترسید![5]
وی سرانجام به دلیل فضای خفقان و آزار و اذیت های روحی از جانب وهابیان ، ناچار شد که به اتفاق همسر و برخی از فرزندانش به آمریکا مهاجرت کند تا از ستم های ایشان در امان بماند. عاقبت امر تا آخر عمر پربرکتش در این کشور باقی ماند و به سال 1428 هجری قمری دعوت حق را لبیک گفته و به لقاء الله پیوست. هرچند ارتحال او در غربت و دور از خاندان و بستگانش بود ، اما ذکر و نامش با کتاب هایی که در راستای دفاع از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) تألیف نموده بود، مانا شد و برای همیشه همچو نگینی در تارک تاریخ تشیع ماندگار گردید. پیکر این دانشمند خداجوی را مطابق وصیتش و با لحاظ مسائل شرعی ، از کشور آمریکا به زادگاهش در جرش منتقل نموده و در آن سرزمین دفن کردند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
[1] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
[2] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
[3] الحُسین بن طلال بن عبدالله بن حُسین الهاشمی مشهور به ملک حسین ، پادشاه فقید اردن، که نسب خود را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) و فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) رسانده و مدعی بوده که او چهل و یکمین نواده از نسل ایشان است.
[4] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
[5] برنامه پخش زنده ماهواره ای لقاء خاص مع سماحة الشيخ الكوراني عن الداعي والمفكر الإسلامي أحمد حسين يعقوب
By morteza • زندگینامه مستبصرین 0 • Tags: احمد حسین یعقوب, اردن, الحُسین بن طلال بن عبدالله بن حُسین الهاشمی, پادشاه اردن, تجارت, حزب بعث, روابط ایران و اردن, زندگی نامه احمد حسین یعقوب, شیعه در اردن, کتاب های احمد حسین یعقوب, ملک حسین