مستر جان احمد

یافتم دینی را که مبلغ آن بودم یک سلسله از خرافات بیش نیست…

زندگینامه ایشان برگرفته از کتاب چرا شیعه شدم:

سپاس خدائی را که مرا از ملت‌های باطله و مرام‌های عاطله نجات داد و از لغزش‌های فکری بینا نمود و به فرقه ناجیه هدایت فرمود و پیشوایان معصوم و مقام‌های رفیع آنان را به من شناسانید. ص۷۱

مستر جان احمد فرزند مستر ایکس مسیحی و من نصرانی بودم که در وطن خودم اسپانیا تحصیل کردم و مدارس ابتدائی و متوسطه و عالی را تا از اقران خود برتری یافتم و در کنکور دانشگاه شرکت نمودم و با نمره ممتاز قبول و دوران دانشگاه را در رشته حقوق و فلسفه طی کرده و با اخذ دکترا به دانشگاه تبلیغی وارد و پس از پایان آن رسماً از طرف کلیسای بزرگ واتیکان به سمت مبلغ آئین مسیح دعوت و مأموریت یافته و با حقوق ماهی پنجاه هزار دلار مشغول به تبلیغ مسیحیت شدم و در میان اقران و امثالم هیچ‌کس به پایه مطالعات و اطلاعات من نبود و برای این پستم مجبور به مطالعه و قرائت کتب ادیان و مذاهب معمول عالم شدم پس آنچه حقوق رسمی و غیررسمی به دستم می‌آمد در راه تهیه کتاب صرف نمودم تا کتابخانه بزرگی تهیه نمودم و بیشتر اوقات خود را صرف بررسی و مطالعه آن‌ها نمودم.ص۷۲

در نتیجه این مطالعات و قضاوت عقل و وجدان خود یافتم که دینی را که من پایبند آن بوده و مبلغ آن هستم و یک چهارم مردم دنیا هم کورکورانه به آن معتقدند، یک سلسله موهومات و خرافات بیش نیست و وجداناٌ دین امروز مسیح، دینی نیست که بتواند دنیا را رهبری کند و جامعه مردم را اداره و تأمین نماید و بدتر از آئین مسیح، دین یهود است که روح مسیح بن مریم و موسی بن عمران از آن بیزار است.

به مطالعه سایر کتب پرداختم و در افکار و عقاید مردم مشرق و مغرب دقت کردم غوغائی عجیب دیدم. مردمی یافتم را که در دین و مرامشان مختلف می‌باشند و هر دسته عقیده ای مخالف باعقیده دیگری دارند و دیدم که برایشان دل‌هایی است که فهم ندارند و دیدگانی است که بینائی ندارد و گوش‌هایی است که شنوایی ندارد بعضی ستاره‌پرست و بعضی مجوسی و برخی آفتاب می‌پرستند و مردمی گوساله را ص۷۳ ستایش می‌کنند و هر دسته از این مردم را به دسته هایی منقسم یافتم.

در خلال این مطالعات به دین اسلام که یک سوم امروز دنیا از مردم غرب و خاورمیانه و شرق پیرو آن هستند برخورد کردم و با اینکه در آن اختلافات بسیاری دیدم اما وقتی مقایسه با سایر ادیان یهود و نصاری و مجوس و بودا و کمونیست کردم، دیدم با فطرت بشر توافق دارد.

پس اظهار اسلام نمودم و کلمه شهادت ” لا اله الا الله و محمد رسول الله” را بر زبان جاری کردم، خود را ملزم به وظائف و احکام و عبادیات اسلامی نمودم و از کیش مسیحیت سرتاپا خرافات و موهومات، بیزاری و تنفر نموده و نام خود را جان احمد گذاردم و به مردم یهود و ملت مسیح اعلام می‌کنم.ص۷۴

جان احمد بعد از مناظره با علمای اسلامی می‌گوید: درحالی‌که به دلایلم عارف بودم و به عقاید حقه‌ی اثناعشری استوار بودم برای همین شیعه شدم پس این مجموع سفرنامه و مناظره را نوشتم و نام آن را “چرا شیعه شدم یا مناظره علماء اسلامی” گذاشتم ص۴۰۱

و بعدازاین جناب قاضی عبدالله و شیخ عبدالواحد شافعی شیعه شدند، آن‌ها نیز گفتند چند تن از رفقای دیگر هم مانند شیخ جاسم افندی خطیب و دکتر محمد عمری و شیخ سلمان مقدسی هم شیعه شده‌اند.ص۴۰۲

«چرا شیعه شدم یا مناظره مستر جان احمد با علمای اسلامی»، محمد رازی، انتشارات فراهانی، تهران، بی تا