ژانویه 9 2018
ابوالفضل برقعی کیست؟
ابوالفضل برقعي که افراطیّون اهل سنّت برای سوء استفاده از نام او ، وی را آیة الله العظمی می نامند ، از نويسندگان و روحانيون معاصر است (1367ـ 1290 ه ش) که فراز و نشيب بسياري را در زندگي علمي و اعتقادي خود طي نموده است ولی هیچگاه به درجه مرجعیّت نرسید. وي در جواني تندترين کتبها را در دفاع از عقايد شيعه و در رد آراء کسروي مي نوشت ؛ ولی در اواخر عمر نوعی گرایش وهّابی گری پیدا کرد و کتب و متعددي در نقد مذهب تشيّع به رشته ی تحرير در آورد ؛ امَّا هیچگاه اعلام سنّی بودن نکرد ؛ بلکه می گفت: من اسلام بدون مذهب را قبول دارم.
اطّلاعات او از اسلام ، بسیار سطحی است و از نظر متکلّمین شیعه که در اصول دین بحث می کنند ، وي به هیچ وجه متکلّم نبوده ؛ بلکه مثل بسیاری از افراد عادی شیعه و عموم طلّاب آن زمان ، صرفا مقداري اطلاعات در مورد کلام شیعه داشته. متأسفانه این دردی است که حوزه های علمیّه در قرون اخیر مبتلا به آن شده و علم کلام و فلسفه در آن جدّی گرفته نشده است. البته در عصر کنونی این بیماری در حال علاج می باشد ؛ لکن هنوز آثار آن دوره ی رکود باقی است. امثال برقعی نیز از تلفات همین دوری حوزه از علم کلام و فلسفه ی عقلی شیعه می باشد.
ابوالفضل برقعی در نقد اندیشههای شیعه كتابی به نام امامت نوشته که افراطیون اهل تسنن برای دفاع از عقاید خود این كتاب را تكثیر و بین دانشجویان شیعه توزیع میكنند ؛ که اندیشههای وهابیّت در آن موج می زند. وی ظاهراً سفرهایی به عربستان نیز داشته و چند سالی در آنجا بوده و نهایتاً مروج افكار وهابیت شده است ؛ اگر چه علناً هیچگاه اعلام تسنن نکرد. کتابهایی هم که او نوشته نشان می دهند که وی از علم کلام و فلسفه ، که در اصول دین بحث می کنند ، بویی نبرده است. و از این جهت به وهّابیون ضد عقل شباهت فراوانی دارد.
یکی از شاگردان وی سید مهدی هاشمی است كه به اقتضای همان افکار سطحی وهّابی گری و طالبانی ، آیت الله شمس آبادی را در سال 1355 ترور نمود. سید مهدی هاشمی از باند و تشكیلات منتظری بود و با عناصر خارجی نیز ارتباط مستمر داشت و با استفاده از منتظری ، قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی را داشت که توطئه ی وی خنثی گشت.
در ذیلاً مصاحبه ای از یکی از علمای شیعه و وهّابی شناس معروف ، تقدیم حضور می شود که از یکی از شبکه ی ماهواره ای پخش شده است. این مطلب از سایت www.valiasr-aj.com نقل می شود که زیر نظر خود عالم بزرگوار فعّالیّت می کند.
« مجری: يکي از شگردهاي اينها (وهابیون) اين است که ميگويند: يکسري از علماي شيعه، ميل پيدا کردهاند به افکار وهابيت و حتي در سايتهاي اينترنتي که وجود دارد، اين مسائل را پخش ميکنند و شيوع ميدهند. حتي بعضي از اين سايتها، کليپهايي از صحبتهاي شما را گرفته بودند و در آنجا گفته بودند که جنابعالي فرموده بوديد که در عمره سال قبل، يک سري از روحانيوني که أخيرا به عمره رفته بودند، تمايل به وهابيت پيدا کردهاند. حتي اسم يک شخصي را به نام آيت الله برقعي بردند که وهابي شده است. خيلي مختصر و مفيد در اين زمينه توضيح بدهيد.
پاسخ استاد:
در شب گذشته، حدود سه ساعت برنامه زنده داشتم که حدود 300 نفر از اهل سنت و وهابيت بودند و همين مسئله را سوال کردند و پاسخ دادم. يک سال قبل در سايتهاي فارسي گفتند که اینجانب اعتراف کرده ام که برخي از طلبهها، وهابي شدهاند و اخيرا هم در سايتهاي عربي و ماهوارهها اعلام ميکنند.
اين را بنده اعلام ميکنم که افتراء و بهتان و دروغ است. بنده در جلسهاي که در جمع اساتيد حوزههاي علميه يکي از شهرهاي خراسان داشتم، در آنجا از قول يکي از طلبهها به نام ربّاني نقل کردم که ايشان همچنين چيزي را گفته است و در آنجا تکذيب کردم و گفتم که وهابيت، حرف براي زدن ندارند. حتي من يک ساعت با مفتي اعظم آنها حرف زدم و من قسم خوردم که به خداوندي خدا و به روح پاک امام هشتم! در اين يک ساعت، ايشان، يک کلمه حرف حسابي نداشت. اينها حرفي ندارند که طلبههاي ما تحت تأثير قرار بگيرند. طلبه ما به آنجا ميرود و چند شبهه از آنها ميشنود و ميآيد نزد من و آن شبهات را مطرح ميکند. چون ما، خيلي در باغ نيستيم، فکر ميکنيم که اين طلبه که شبهات وهابيت را مطرح ميکند، حتما وهابي شده است. اين آقايان وهابيها، اين جمله مرا که گفتم ايشان نقل کرده که چند تا از طلبهها تحت تأثير قرار گرفتهاند را گرفتند و دنباله عرض مرا حذف کردند.
درباره قضيه برقعي هم اجازه بدهيد که در جلسات آينده صحبت کنيم. در يکي از ماهوارهها هم هر شب، يکي دو ساعت از ايشان برنامههايي را پخش ميکنند. من، هفت هشت مورد درباره آقاي برقعي بعدا عرض خواهم کرد. آقاي سيد ابوالفضل برقعي حدود 40 کتاب در دفاع از شيعه نوشته است. آقايان کتاب عقل و دين آقاي برقعي، جلد 2 را بخوانند که در آنجا، مفصل از عقائد شيعه و امامت ائمه (عليهم السلام) دفاع کرده است. ايشان تحت تأثير برخي از قضايا قرار گرفت و کتابهايي هم بر ضد شيعه نوشت.
من از همينجا پيام ميدهم به آن کسي که هر شب، ياوهسرائي ميکند و نسبت به مقدسات شيعه، فحش و ناسزا ميدهد، از اين آقا بخواهيد و ببينيد که همين آقاي برقعي، که شما ميفرماييد وهابي شده، وصيتنامهاي که نوشته، آيا در وصيتنامهاش به امامت ائمه (عليهم السلام) اعتراف کرد يا نه؟ از اين آقا سوال کنيد که قبر آقاي برقعي کجاست و کجا دفنش کردند؟ آقاي برقعي در منزل پسرش بود و وصيت کرد به پسرش که مرا حتي المقدور در حرم امامزاده شعيب روستاي کن – در اطراف تهران – دفن کنيد و اگر مانع شدند، هر کجا که خواستيد، دفن کنيد. وقتي وصيتنامه را به روحاني محل بردند، ايشان تحت تأثير قرار گرفت و اعلام کرد که هم خودمان در تشييع جنازه آقاي برقعي شرکت ميکنيم و هم در امامزاده، دفنش ميکنيم.
از يکي از مسئولين محترم شبکه ماهواره ای مذکور تقاضا کردم برويد در اين روستا از مردم و کساني که با آقاي برقعي زندگي کردند، مخصوصا از آخر عمر ايشان، فيلم تهيه کنند و پخش شود. حتي مردم کن، در تشييع جنازه ايشان مفصل شرکت کردند. حتي به خاطر اينکه ايشان از عقيده ضد شيعي خود برگشت، گوسفند کشتند. لذا، اين آقايان اين اشتباه را نکنند و ايشان 80 جلد کتاب نوشته که 40 جلد آن در دفاع از شيعه و 40 جلد آن را بر ضد شيعه نوشته است. چطور شد که شما کتابهاي ضد شيعه ايشان را عَلَم ميکنيد، ولي کتابهايي که در دفاع از شيعه است را عَلَم نميکنيد؟
آقايان مسئولين محترم شبکه! بر شما واجب و فرض است که از وصيتنامه ايشان و دفن ايشان در حرم امامزاده شعيب (عليه السلام) برويد فيلمبرداري کنيد. امروز در ماهوارهها و سايتها، اين همه آقاي برقعي و آيت الله آيت الله ميکنند که ايشان وهابي شده، ايشان در همان زمان که عليه شيعه حرف ميزد، ميگفت من نه سني هستم و نه شيعه. من اسلام بدون مذهب را قبول دارم. اينها را هم براي مردم بيان کنيد.»
ــ سخن آخر
همواره در طول تاریخ بوده اند شیعیانی که سنّی شده اند و سنّی های که شیعه گشته اند. کما اینکه کفّار یا اهل کتابی ، مسلمان و مسلمانانی کافر یا اهل کتاب شده اند. لذا آمد و رفت این گونه افراد ، دلیلی بر حقّانیّت یا بطلان یک دین یا مذهب نمی شود. به قول امیر المومنین (ع): « إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه ـــــ همانا دین خدا با شخصیّتها شناخته نمی شود ، با بلکه نشانه های حقّ شناخته می شود. پس حقّ را بشناس ، آنگاه اهل حقّ را هم می شناسی» (وسائلالشيعة ، ج27 ، ص135)
عمده اختلاف شیعه و سنّی بر سر مساله ی خلافت رسول خداست ؛ که در این باب برای ادّعای حقّانیّت خود دلائلی دارد ، مخالفین نیز بر عقاید خود دلائلی اقامه می کند. حال باید دلیل هر دو را دید و عاقلانه و نه متعصّبانه قضاوت نمود. این که برقعی سنّی شد یا تیجانی شیعه شد ، نه حقّانیّت اهل سنّت را ثابت می کند نه حقّانیّت شیعه را ؛ کما اینکه کافر شدن یک مسلمان ، اسلام را زیر سوال نمی برد.
امین
16 ژانویه 21 @ 08:00
سلام علیکم،من کتاب سوانح ایام این شخص را خوانده ام وجای تاسف دارد،ولی مثل اینکه آخرعمری توبه کرده،انشاالله که اهل بیت علیهما سلام ایشان رابخشیده باشند،خیلی خیلی خنده دار وعجیبه که یه مذهب من درآوردی وباطل مثل وهابیت ادعای حق بودن بکند،وقتی شناخت انسان نسبت به اهل بیت عصمت وطهارت ضعیف باشد وفرق بین توسل به اهل بیت علیهما سلام وعبادت کردن (که انسان های جاهل به تشیع میچسبانند)نداند دچار انحراف فکری وزدن تهمت به بندگان خدا میشود،خداوند فرج صاحب دین حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را هرچه زودتر برساند تا تمامی بشریت بانور تابان ایشان به صراط مستقیم رهنمون گردند وهم دردنیا وهم درآخرت سعادتمند شوند وشر امامان باطل و فرقه های ضاله وشیطانی ازسر بشریت کنده شود
غلامرضا
8 آوریل 21 @ 19:23
من از لحن و صداى ايشان خوشم نيامد. اصلاً شبيه يك آدم روحانى و با اخلاق حرف نميزد. بيشتر مثل بك مرد عصبانى و انتقامجو حرف ميزد.
عارف
9 آوریل 21 @ 21:03
سلام.فرمایش میکنید ما از اینها بعنوان توسل استفاده میکنم.و الله خالق هست و همه چیز
هر چند در قران به طرز فکر هم جواب داده و نهی کرده.ولی الان همه مستقیم دارن از خود ائمه حاجت میخوان با خودشو مستقیم صحبت میکنن و از خودشون حاجت میخوان.خداوند سزای دروغگو رو خواهد داد.بترسید.در هیچ جای قران نیومده توسل کنید به شخص مرده.یک جا کلمه توسل امد که مفهوم توسل به عمل صالح هست.ولی ده ها بار اومد غیر من رو صدا نزنین صداتونو نمیشنون اونام بنده های مثل خودتونن.(به پیامبر هم حتی گفته به مردمت بگو من هیچی نیستم غیب نمیدونم حتی صحب پوست هسته خرماهم نیستم)خودم عاشق حصرت علی هستم.تو نهج البلاعه گشتم.شمام بگردید حتی اونجام هیچوقت نمیبینید بگه توسل بگیرید به شخص.ولی عکسش چندین بار وجود داره که شخص واسطی میان ما و خدا وجود نداره و هر چیزی خواستید از خودش بخوایید و اگر توسل خواستید بکنید به نماز و حج و تقوا و جهاد توسل کنید(همون توسلی که در قران اومده)بندگان خدا چشماتونو وا کنین.چیزی به اخر نمونده.شیطان رجیم بیکار ننشسته.اگر یه راه بتونه مارو گمراه کنه راهش همینه.همینجوری مخفیانه سرمونو از الله به سمت انبیا بچرخونه.پیامبر ص:شرک در امت من مانند راه رفتن مورچه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب هست.مراقب باشید.
مرکز جهانی مستبصرین
12 آوریل 21 @ 12:32
سلام
لطفا اگر بر اساس منطق و بدون تعصب پاسخ می دهید بگویید که آیا اگر مانند خلیفه دوم عمر بن الخطاب توسل کند به عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برای نزول باران که این قضیه را در اصح کتب اهل سنت ذکر شده، آیا آنچه که گفتید برای عمر بن الخطاب هم قائلید یا خیر؟
قال حدثني أبي عبد الله بن المثنى عن ثمامة بن عبد الله بن أنس عن أنس أن عمر بن الخطاب كان إذا قحطوا استسقى بالعباس بن عبد المطلب فقال اللهم إنا كنا نتوسل إليك بنبينا صلى الله عليه وسلم فتسقينا وإنا نتوسل إليك بعم نبينا فاسقنا قال فيسقون (صحیح بخاری، ج2: ص16، طبع دارالفکر)
نقل شده که عمربن الخطاب هر زمان گرفتار قحطی می شد، به وسیله عباس بن عبد المطلب از خداوند طلب باران می کرد، خلیفه دوم دعا می کرد :خدایا ما در زمان رسول خدا (ص) ، همیشه به ایشان متوسل می شدیم و تو برایمان باران می فرستادی و ما را سیراب می کردی و الان ما به عموی پیامبر(ص) متوسل می شویم، پس خدایا برای ما باران بفرست و ما را سیراب کن،راوی می گوید : باران هم آمد.
اگر عربی بلدید کتابی عربی به شما داده می شود تا پاسخ شبهاتتان را بگیرید تا در دام شیاطین وهابیت اسیر نشوید
http://al-mostabserin.com/arabic/6679
خودم
25 آوریل 21 @ 10:05
شیعه هیچگاه نگفته که از مرده ها چیزی میخواد یا به مرده متوصل میشه.
اگه قران بلدی میدونی که نوشته شهدا زنده هستن و از سمت خدا بهشون روزی میرسه.
ائمه ما همه شهید هستن بنابراین زنده هستن و با توجه به اینکه روح محدود به زمان و مکان نیست(البته اگه مفهوم فضا و زمان و ابعاد دیگه عالم هشتی رو متوجه میشین) بنابر این ارواح ائمه و تمام شهدا در تمام طول تاریخ زنده هستن و در هر مکانی هستند خوب به نظر شما آیا این اشکالی داره که به روحی مقدس که توسط خدا تا قیامت زنده نگه داشته شده و خدا بهش توجه خاص داره متوسل بشیم؟
ایرانی
15 آوریل 22 @ 21:48
جان مادرت آدرس اگه میخوای تا بهت بدم بیا تا بریم پیش دوست سنی من که باتوسل ب امام رضا شفای برادرش رو بوسیله ی پیامبر و امام رضا و یک صالح خدا ،از پروردگار گرفت.وقتی برات تعریف کنه خودش زار زار گریه میکنه.شاید تو درست متوجه نیستی ،عزیز من ما میگیم ای آبرو دارِ پیش خدا برای ما رویی بنداز هرچند خودمونم مستقیما از خدا خواسته رو مطرح میکنیم و…..
شهریار
12 آوریل 21 @ 13:45
چون مخالف نظر شماها حرف زده میگی به اجتهاد نرسیده؟!!
مگه تایید تجتهاد از آیتالله اصفهانی از مراجع شیعه نداشت؟!!!
مرکز جهانی مستبصرین
1 می 21 @ 13:09
اجازات اجتهاد مرحوم آیت الله العظمی آقا سید ابوالحسن اصفهانی تنها به این دلیل بوده که رضا خان مانع می شده اهل علم لباس روحانیت بپوشند و تنها به مجتهدینی که اجازه مکتوب داشتند این اجازه را می داده است. مرحوم سید اصفهانی هم برای مقابله با این قانون دین ستیزانه به اکثریت طلابی که قصد سکونت و ترویج مذهب در ایران را داشته اند اجازه نامه های صوری می داده و در آن ذکر می کرده که آقای فلانی به مرتبه ای از مراتب اجتهاد نایل آمده (نه اینکه مجتهد مسلم باشد). دلیل این ادعا صدور اجازات اجتهاد بیشمار برای طلاب ایرانی است که می توانید مشت نمونه خروار آن را در کتاب اجازات آیهالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی نوشته باقری سیانی مشاهده نمایید.
لذا اعطای اجازه اجتهاد به اشخاص متعدد، دال بر تأیید علمیت ایشان توسط مرحوم سید اصفهانی نیست، با توجه به اینکه اجازات غیر قابل شمارشند و مرحوم سید اصفهانی قطعا نمی توانسته همه این افراد صاحب اجازه را گزینش علمی نماید.
حسن
30 آوریل 21 @ 05:58
دروغ ننویسید
قرن ۲۱ است
انسانهای بی طرف اطلاعات خود را از منابع مختلف بدست میآورند
علی
1 می 21 @ 13:18
لطفا مستند نقد کنید، ادعا تا کره مریخ به وفور یافت می شود…
حداد
11 آگوست 21 @ 15:53
اجازه اجتهاد قبل از ورود ایشون به فاز من در آوردی مسلمان قرآنی بوده
سید محسن موسوی
31 جولای 21 @ 21:03
۱) قرآن با استدلال و اتقان دلیل و سخن کار دارد، نه با گوینده، آیه قرآن صراحت دارد: فبشرعبادالذین…
۲) حدیث پیامبر صلوات الله به « ماقال» تاکید دارد نه« من قال», گوینده مهم نیست، بلکه مدلل بودن و استحکام سخن مهم است.ملاک مطابقت سخن با واقعیت است،نه شخص گوینده. زیرا این سخن است که مطابق« صدق» یا « کذب» واقع میشود،نه شخصیت گوینده،.خلط این دو منبع را در منطق مغالطه گویند.
۳) کندی فیلسوف معروف، اگر سخن منطقی و سنجیده از یک مخنثی می شنید، آنرا راضبط می نمود، به او همین اشکال کردند.او گفت اگر مخنثی دریا رود و گوهر گرانبها آورد، مخنثی او سبب بی ارزش شدن گوهر نمی شود، اما اگر مرد بزرگی دریا رود و لجن آورد ، بزرگی شخصیت وی سبب منزلت لجن نمی گردد. گوهر ذاتا گرانبها ست، وارزش آن به ذات گوهر برمی گردد،.
۴ ) سخن بی طرفانه impartialityمعیار علم است نه سخن جانبدارانه وسوگرایانهconformation bias
۵) دلایل باید به جنگ اثبات یا ابطال مدعا بروند، نه شخصیت افراد، وکسانی که در برابر یک سخن به شخصیت افراد متوسل می شوند، اینها گرفتار هم مغالطه منطقی اند وهم، جانبداری انطباقیmatching bias۶)
۶) در تخریب شخصیت ها، نوعی مغالطه پنهان ، دعوت به زودباری credulism نهفته است، این روش اصرار دارد ، افراد سخن ناصواب او را با این شیوه ی توسل به تخریب چهره ها، تهمت وافترا، زود بپذیرند.
۷) بعد از قرون وسطی این شعار که« چنین گفت استادmagistef dixit » شعار مرده وبی ارزشی است، از این رو باید به استدلال اهمیت داد.، نه به گوینده.حاصل جمع ۲+۲=۴ را مهم نیست که چه کسی می گوید، مهم اقامه استدلال درست و صحیح است.
ب۸) تهمت، تخریب، افترا،به اشخاص نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه رویکرد ورویه ایی است کاملا ضد دینی.اگر دلیلی دارید، دلیل تان را برای رد وابطال سخن گوینده اقامه کنید، وگرنه تهمت وهابی بودن ، مشکلی را حل نمیکند.
۹) بهتر است به جای تهمت، به رساله العکبریه شیخ مفید ، و کمال الدین شیخ صدوق مکتب معتبر متقدمین در زمینه ی علم غیب امام و… مراجعه شود ، افترا وهابیت به این بزرگان دیگر نمی چسبد.
مرکز جهانی مستبصرین
1 آگوست 21 @ 12:16
ضمن عرض خوش آمدگویی به شما.
مسلما شخصیت افراد در پذیرش و تحلیل سخنان ایشان دخالت مستقیم دارد و اینکه ما بخواهیم بگوییم اساسا شخصیت را رها کنیم و فقط دنبال حقایق باشیم این سخن کاملا غیر علمی و غیر منطقی است. شما برای یادگیری علم فیزیک نمی توانید به بقال مراجعه کنید. همچنین هیچ وقت شما به کسی که دروغگو و اهل تدلیس است اعتماد ندارید و سخنش را باور نمی کنید. در قرآن کریم هم به این مطلب مهم در قضیه اخبار دروغ ولید بن عقبه تأکید اشاره شده به این مضمون که اگر فاسقی برای شما خبری آورد ابتدا تحقیق و تفحص کنید تا پشیمان نگردید (حجرات:6).
اینکه ما بگوییم “گوهری را از میان لجنزاری برداریم هم غنیمت است” سخنی بی اساس است، وقتی ما خود دریای گوهرهای نایاب داریم، چرا باید نمونه قطره ای از این دریای گوهر را در لجنزار جستوجو کنیم و به خودمان زحمت دهیم؟ وقتی ما اهل بیت (علیهم السلام) را داریم که علمشان متصل به علم پیامبر و علم الهی بوده است، چرا باید دنبال اشخاصی برویم که معلوم حالند و نه تنها در کارنامه خود خدمتی به اسلام نداشته اند بلکه هدفشان تنها تخریب دین بوده است، همین قیاس را می توان بر امروز تطبیق کرد.
اساسا دانشمندان آیا دنبال سخنان دانشمندان پیشین معتبر آن علم می روند یا دنبال همه دانش آموزان آن رشته؟ حتی بی استعدادترین آنها؟ واقعا ادعای شما ادعایی بی اساس و بی ریشه است.
آنچه مسلم است علمای شیعه از ابتدای تاریخ اسلام تا به امروز مطیع امر خداوند متعال، پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت پاکش بوده اند. اینکه بخواهید ادعایی دروغ را در جهت تطهیر امثال برقعی به علمای شیعه بچسبانید سخنی گزاف و بی اساس است و هیچ مدرک علمی ندارد.
وقتی که شما در آسمان می بینید خورشید می تابد نمی توانید آن را انکار کنید، انحراف این شخص هم قابل انکار نیست و عقاید او شهره خاص و عام است. کتابهای او نیز حاکی از عقیده باطل اوست که کاملا به وهابیت تمایل داشته. عقایدی همچون شرک دانستن زیارت، انکار ضروری خمس، زیر سؤال بردن مسئله توسل، دوری از روایات اهل بیت و تفسیر به رای نمودن قرآن و دیگر انحرافات.
پس کپی کردن کلمات انگلیسی از مقالات علمی می تواند ادعای شما را در جهت تطهیر افراد خائن به دین استفاده نمود. دنبال راه بهتری باشید!
محسن
2 آگوست 21 @ 16:09
من کاملا با نظر ایشان در مورد امام زمان موافقم و آدم عاقل اول فکر خودش را باید به مار بیاندازد. هیچ شواهدی از وجود اما زمان نیست و اصلا بشر نمی تواند عمر به این طولانی داشته باشد.
مرکز جهانی مستبصرین
9 مارس 22 @ 12:45
انسان متفکر همیشه دنبال منابع علمی است و هیچگاه نظرات شخصی خود و آنچه مطابق میل خودش هست را به عنوان حق معرفی نمی نماید… با اندکی کنکاش در آیات قرآن و دیگر کتب آسمانی و همچنین متون تاریخی معتبر خواهید یافت که بسیاری از انبیاء و اولیاء و حتی انسانهای عادی عمرهای بسیار طولانی داشته اند.