ابوالفضل برقعی کیست؟

ابوالفضل برقعی کیست؟ آیا شیعه بوده و سنی شده است؟

ابوالفضل برقعي که افراطیّون اهل سنّت برای سوء استفاده از نام او ، وی را آیة الله العظمی می نامند ، از نويسندگان و روحانيون معاصر است (1367ـ 1290 ه ش) که فراز و نشيب بسياري را در زندگي علمي و اعتقادي خود طي نموده است ولی هیچگاه به درجه مرجعیّت نرسید. وي در جواني تندترين کتبها را در دفاع از عقايد شيعه و در رد آراء کسروي مي نوشت ؛ ولی در اواخر عمر نوعی گرایش وهّابی گری پیدا کرد و کتب و متعددي در نقد مذهب تشيّع به رشته ی تحرير در آورد ؛ امَّا هیچگاه اعلام سنّی بودن نکرد ؛ بلکه می گفت: من اسلام بدون مذهب را قبول دارم.
اطّلاعات او از اسلام ، بسیار سطحی است و از نظر متکلّمین شیعه که در اصول دین بحث می کنند ، وي به هیچ وجه متکلّم نبوده ؛ بلکه مثل بسیاری از افراد عادی شیعه و عموم طلّاب آن زمان ، صرفا مقداري اطلاعات در مورد کلام شیعه داشته. متأسفانه این دردی است که حوزه های علمیّه در قرون اخیر مبتلا به آن شده و علم کلام و فلسفه در آن جدّی گرفته نشده است. البته در عصر کنونی این بیماری در حال علاج می باشد ؛ لکن هنوز آثار آن دوره ی رکود باقی است. امثال برقعی نیز از تلفات همین دوری حوزه از علم کلام و فلسفه ی عقلی شیعه می باشد.

ابوالفضل برقعی در نقد اندیشه‌های شیعه كتابی به نام امامت نوشته که افراطیون اهل تسنن برای دفاع از عقاید خود این كتاب را تكثیر و بین دانشجویان شیعه توزیع می‌كنند ؛ که اندیشه‌های وهابیّت در آن موج می زند. وی ظاهراً سفرهایی به عربستان نیز داشته و چند سالی در آنجا بوده و نهایتاً مروج افكار وهابیت شده‌ است ؛ اگر چه علناً هیچگاه اعلام تسنن نکرد. کتابهایی هم که او نوشته نشان می دهند که وی از علم کلام و فلسفه ، که در اصول دین بحث می کنند ، بویی نبرده است. و از این جهت به وهّابیون ضد عقل شباهت فراوانی دارد.
یکی از شاگردان وی سید مهدی هاشمی است كه به اقتضای همان افکار سطحی وهّابی گری و طالبانی ، آیت الله شمس آبادی را در سال 1355 ترور نمود. سید مهدی هاشمی از باند و تشكیلات منتظری بود و با عناصر خارجی نیز ارتباط مستمر داشت و با استفاده از منتظری ، قصد براندازی نظام جمهوری اسلامی را داشت که توطئه ی وی خنثی گشت.
در ذیلاً مصاحبه ای از یکی از علمای شیعه و وهّابی شناس معروف ، تقدیم حضور می شود که از یکی از شبکه ی ماهواره ای پخش شده است. این مطلب از سایت www.valiasr-aj.com نقل می شود که زیر نظر خود عالم بزرگوار فعّالیّت می کند.
« مجری: يکي از شگردهاي اينها (وهابیون) اين است که مي‌گويند: يک‌سري از علماي شيعه، ميل پيدا کرده‌اند به افکار وهابيت و حتي در سايت‌هاي اينترنتي که وجود دارد، اين مسائل را پخش مي‌کنند و شيوع مي‌دهند. حتي بعضي از اين سايت‌ها، کليپ‌هايي از صحبت‌هاي شما را گرفته بودند و در آنجا گفته بودند که جناب‌عالي فرموده بوديد که در عمره سال قبل، يک سري از روحانيوني که أخيرا به عمره رفته بودند، تمايل به وهابيت پيدا کرده‌اند. حتي اسم يک شخصي را به نام آيت الله برقعي بردند که وهابي شده است. خيلي مختصر و مفيد در اين زمينه توضيح بدهيد.
پاسخ استاد:
در شب گذشته، حدود سه ساعت برنامه زنده داشتم که حدود 300 نفر از اهل سنت و وهابيت بودند و همين مسئله را سوال کردند و پاسخ دادم. يک سال قبل در سايت‌هاي فارسي گفتند که اینجانب اعتراف کرده ام که برخي از طلبه‌ها، وهابي شده‌اند و اخيرا هم در سايت‌هاي عربي و ماهواره‌ها اعلام مي‌کنند.
اين را بنده اعلام مي‌کنم که افتراء و بهتان و دروغ است. بنده در جلسه‌اي که در جمع اساتيد حوزه‌هاي علميه يکي از شهرهاي خراسان داشتم، در آنجا از قول يکي از طلبه‌ها به نام ربّاني نقل کردم که ايشان همچنين چيزي را گفته است و در آنجا تکذيب کردم و گفتم که وهابيت، حرف براي زدن ندارند. حتي من يک ساعت با مفتي اعظم آنها حرف زدم و من قسم خوردم که به خداوندي خدا و به روح پاک امام هشتم! در اين يک ساعت، ايشان، يک کلمه حرف حسابي نداشت. اينها حرفي ندارند که طلبه‌هاي ما تحت تأثير قرار بگيرند. طلبه ما به آنجا مي‌رود و چند شبهه از آنها مي‌شنود و مي‌آيد نزد من و آن شبهات را مطرح مي‌کند. چون ما، خيلي در باغ نيستيم، فکر مي‌کنيم که اين طلبه که شبهات وهابيت را مطرح مي‌کند، حتما وهابي شده است. اين آقايان وهابي‌ها، اين جمله مرا که گفتم ايشان نقل کرده که چند تا از طلبه‌ها تحت تأثير قرار گرفته‌اند را گرفتند و دنباله عرض مرا حذف کردند.

درباره قضيه برقعي هم اجازه بدهيد که در جلسات آينده صحبت کنيم. در يکي از ماهواره‌ها هم هر شب، يکي دو ساعت از ايشان برنامه‌هايي را پخش مي‌کنند. من، هفت هشت مورد درباره آقاي برقعي بعدا عرض خواهم کرد. آقاي سيد ابوالفضل برقعي حدود 40 کتاب در دفاع از شيعه نوشته است. آقايان کتاب عقل و دين آقاي برقعي، جلد 2 را بخوانند که در آنجا، مفصل از عقائد شيعه و امامت ائمه (عليهم السلام) دفاع کرده است. ايشان تحت تأثير برخي از قضايا قرار گرفت و کتاب‌هايي هم بر ضد شيعه نوشت.
من از همين‌جا پيام مي‌دهم به آن کسي که هر شب، ياوه‌سرائي مي‌کند و نسبت به مقدسات شيعه، فحش و ناسزا مي‌دهد، از اين آقا بخواهيد و ببينيد که همين آقاي برقعي، که شما مي‌فرماييد وهابي شده، وصيت‌نامه‌اي که نوشته، آيا در وصيت‌نامه‌‌اش به امامت ائمه (عليهم السلام) اعتراف کرد يا نه؟ از اين آقا سوال کنيد که قبر آقاي برقعي کجاست و کجا دفنش کردند؟ آقاي برقعي در منزل پسرش بود و وصيت کرد به پسرش که مرا حتي المقدور در حرم امامزاده شعيب روستاي کن – در اطراف تهران – دفن کنيد و اگر مانع شدند، هر کجا که خواستيد، دفن کنيد. وقتي وصيت‌نامه را به روحاني محل بردند، ايشان تحت تأثير قرار گرفت و اعلام کرد که هم خودمان در تشييع جنازه آقاي برقعي شرکت مي‌کنيم و هم در امامزاده، دفنش مي‌کنيم.
از يکي از مسئولين محترم شبکه ماهواره ای مذکور تقاضا کردم برويد در اين روستا از مردم و کساني که با آقاي برقعي زندگي کردند، مخصوصا از آخر عمر ايشان، فيلم تهيه کنند و پخش شود. حتي مردم کن، در تشييع جنازه ايشان مفصل شرکت کردند. حتي به خاطر اين‌که ايشان از عقيده ضد شيعي خود برگشت، گوسفند کشتند. لذا، اين آقايان اين اشتباه را نکنند و ايشان 80 جلد کتاب نوشته که 40 جلد آن در دفاع از شيعه و 40 جلد آن را بر ضد شيعه نوشته است. چطور شد که شما کتاب‌هاي ضد شيعه ايشان را عَلَم مي‌کنيد، ولي کتاب‌هايي که در دفاع از شيعه است را عَلَم نمي‌کنيد؟
آقايان مسئولين محترم شبکه! بر شما واجب و فرض است که از وصيت‌نامه ايشان و دفن ايشان در حرم امامزاده شعيب (عليه السلام) برويد فيلم‌برداري کنيد. امروز در ماهواره‌ها و سايت‌ها، اين همه آقاي برقعي و آيت الله آيت الله مي‌کنند که ايشان وهابي شده، ايشان در همان زمان که عليه شيعه حرف مي‌زد، مي‌گفت من نه سني هستم و نه شيعه. من اسلام بدون مذهب را قبول دارم. اينها را هم براي مردم بيان کنيد.»
ــ سخن آخر
همواره در طول تاریخ بوده اند شیعیانی که سنّی شده اند و سنّی های که شیعه گشته اند. کما اینکه کفّار یا اهل کتابی ، مسلمان و مسلمانانی کافر یا اهل کتاب شده اند. لذا آمد و رفت این گونه افراد ، دلیلی بر حقّانیّت یا بطلان یک دین یا مذهب نمی شود. به قول امیر المومنین (ع): « إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُعْرَفُ بِالرِّجَالِ بَلْ بِآيَةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه ـــــ همانا دین خدا با شخصیّتها شناخته نمی شود ، با بلکه نشانه های حقّ شناخته می شود. پس حقّ را بشناس ، آنگاه اهل حقّ را هم می شناسی» (وسائل‏الشيعة ، ج27 ، ص135)
عمده اختلاف شیعه و سنّی بر سر مساله ی خلافت رسول خداست ؛ که در این باب برای ادّعای حقّانیّت خود دلائلی دارد ، مخالفین نیز بر عقاید خود دلائلی اقامه می کند. حال باید دلیل هر دو را دید و عاقلانه و نه متعصّبانه قضاوت نمود. این که برقعی سنّی شد یا تیجانی شیعه شد ، نه حقّانیّت اهل سنّت را ثابت می کند نه حقّانیّت شیعه را ؛ کما اینکه کافر شدن یک مسلمان ، اسلام را زیر سوال نمی برد.