روضه قتلگاه در دلم جرقه هدایت را ایجاد نمود!

مولوی وهابی که روضه عاشورا شیعه اش کرد!!

ملا محمد شریف که از مولویان اهلسنت به حساب می آمد، امور تبلیغی زیادی را تقبل کرده بود؛ حتی گاهی در غیاب مولویان رده بالا، مأمور می شد تا به جایشان نماز بخواند یا سخنرانی کند.
محمد شریف در حوزه ی علمیه اهل سنت چابهار، استادی به نام مولوی عیسی ملازهی داشت که امام جماعت مسجد “محمد رسول اللهِ” بندر چابهار بود. در شب عاشورای سال 1375 هجری شمسی، مصادف با هفتم خرداد ماه، برای عیسی ملازهی کاری پیش آمد؛ به همین دلیل شاگردش محمد شریف را به مسجد فرستاد تا جای او امامت نماز عشا را بر عهده گیرد. محمد شریف طبق وعده، جای استادش نماز خواند و آخرین نفر از مسجد خارج شد. در مسیر برگشت از مسجد به¬مدرسه، صدایی به گوشش خورد! کمی دقت کرد و متوجه شد که این صدا، صدای سخنرانی ست و از حسینیه شیعیان مهاجر بندر چابهار به گوش می رسد که در پنجاه متری مسجد واقع شده بود! محمد شریف می گوید: «کنجکاو شدم تا بدانم سخنران چه می گوید؟! زیرا به ما گفته بودند هر چه روحانیون شیعه می گویند، دروغ است!! به اين نيت پیش رفتم كه ببينم چه دروغ هايی می گويد؟! نزديك حسينيه شدم، می خواستم وارد حسينيه شوم ولی خجالت می كشيدم! چون لباس مولوی ها را بر تن داشتم. آهسته كنار پنجره نشستم و به صحبت های روحانی شيعه گوش دادم…».

آری، اینجا بود که همچو حرّی نا خواسته پرتویی از نور هدایت بر قلبش تابید! وی که به قصد مچ گیری از خطیب شیعی پیش رفته بود، اکنون مجذوب سخنان او گشته بود!!
محمد شریف با دقت به سخنرانی آن عالم شیعی که درباره شخصيت امام حسين (عليه السلام) بود، گوش می داد تا این که به این جا رسید: در كتاب “مُسند احمد بن حَنبل” و “سُنَن تِرمِذی” و چند كتاب معتبر ديگر نزد اهلسنت، اين روايت آمده است كه پيامبر اکرم (صلی الله عليه و آله) فرموده اند : «الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنه »، یعنی: حسن و حسين سرور جوانان اهل بهشت اند.
آن خطیب در ادامه گفت: دربرخی از كتاب های علمای مشهور اهلسنت آمده است: وقتی امام حسين (عليه السلام) به شهادت رسید، هر سنگی را که بر می داشتند (و به تعبیر دیگر: هر سنگی را که در بیت المقدس بر می داشتند)، از زير آن خون تازه بيرون می آمد، چند روز آسمان مثل خون قرمز شد و باران خون می بارید .
محمد شریف از این سخنان بسیار تعجب کرد؛ او می¬گوید: «اين سوال به ذهنم آمد كه اين روحانی شيعه، چگونه كتاب های اهلسنت را مطالعه كرده است؟! زيرا مولوی های ما گفته بودند: كتاب های شيعه را نخوانيد، گمراه كننده است!!!! پس چرا آنها نمی گويند كتاب های اهل سنت را نخوانيد كه گمراه می شويد و‌ فقط علمای ما این چنين می گويند؟! »
محمد شریف در همین افکار بود که خطابت روحانی شیعه به اتمام رسید و سپس شروع به روضه خوانی کرد. وی ذکر مصیبت قتلگاه و شهادت سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین (عليه السلام) می نمود… روضه به حدی جانسوز بود که محمد شریف، ملای وهابی ضد شیعی، اشک هایش سرازیر شد!!! او كه تا آن لحظه، حتی يک قطره اشک هم بر مظلوميت سیدالشهدا (عليه السلام) نريخته بود، به¬حدی گریه ¬کرد که زمین از اشکش تر شد!!! اینجاست که باید گفت: صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین! ارباب ما معلم عیسی بن مریم است؛ آری، روضه ی ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) جسم و دل مرده را همچون دم مسیحایی زنده می گرداند.
محمد شریف قبل از آنکه روضه تمام شود، برای اینکه کسی او را نبیند، فورا آنجا را به مقصد مدرسه ترک نمود. ساعت دوازده نیمه شب گذشته بود که وارد مدرسه شد؛ در حیاط مدرسه یکی از هم درسانش را دید. آن شخص وقتی متوجه چشمان قرمز و اشک آلود و حال منقلب محمد شریف شد، بسیار تعجب کرد و از او علت را جویا شد؛ محمد شریف پاسخ داد: «چیز خاصی نیست»، و سپس با عجله به اتاقش رفت. وقتی وارد اتاق شد، دید که دوستان هم اتاقی ش همه خوابیده اند! او هم خسته بود ولی دل شوریده اش اجازه نمی داد به خستگی فکر کند! از طرفی احساس گناه می کرد که سخنان آن سخنران شیعی را گوش کرده و اشک ریخته بود و از طرفی در دلش شک و تردید بزرگی نسبت به آموزه های اساتیدش به وجود آمده بود! او در این رابطه می گوید: «خواستم بخوابم ولی سخنان روحانی شيعه، فكرم را به خود مشغول كرده بود! طاقت نياوردم! به كتابخانه حوزه رفتم تا آن روایات را پیدا کنم..». وی در نیمه شب عاشورا بیشتر کتاب های مربوطه را بررسی دقیق نمود و حتی سند برخی از آن روایات را پیدا کرد!
ذهن محمد شریف پس از تحقیق و بررسی مفصل، بیش از پیش مشوش شد! او در این رابطه می گوید: «آن شب، شب عجیبی بود. دو سؤال مهم وجود مرا فرا گرفته بود و هر چه فكر می كردم، نمی توانستم خودم را قانع كنم !
سؤال اول این بود که: آیا شیعیان، واقعا مشرک اند؟! لحظه ای با خودم فکر کردم، واقعا برایم عجيب بود! آن طور که در آیات قرآن و روایات آمده است، مشرکان دشمن خدا و پیامبر و مخالف با دین مبین اسلام هستند! پس این شیعیان از کدام نوع مشرکان هستند که خداوند و پیامبر (صلی الله عليه و آله) را قبول دارند و حتی به اهل بیت پیامبر (عليهم السلام) محبت می ورزند و بر منبرهای شان نيز از پیامبر اسلام (صلی الله عليه و آله) مدح وتعریف کرده و بر مصائبشان اشک می ریزند؟! به دلم افتاد که امکان ندارد اینها مشرک باشند!!
سؤال دوم نیز این بود که: روایتی را درصحيح بخاری که معتبرترين کتاب اهل سنت بعد از قرآن محسوب می شود، خوانده بودم مبنی بر اینکه: هرکس برای مرده ای گریه کند، آن ميت را به خاطر گريه ی اهلش، در قبر عذاب می دهند ! با خود گفتم: آیا خداوند‌ واقعا امام حسین(عليه السلام) که به فرموده رسول الله (صلی الله علیه و آله) سرور جوانان اهل بهشت است، و یا مادرشان که سرور تمامی زنان جهان است ، را در قبر به خاطر گريه شيعيان، عذاب می دهد؟! يعنی امشب كه ما برای امام حسين (عليه السلام) گريه كرديم، امام حسين (عليه السلام) را در عالم برزخ عذاب می دادند؟!!!! امكان ندارد… » .
محمد شریف نیمه های شب به اتاقش بازگشت، اما تا صبح خوابش نبرد!

از اینجا بود که به مدت چند سال تحقیق و تفحص، محمد شریف تشیعش را به طور رسمی اعلام نمود!

داستان کامل زندگانی محمد شریف زاهدی را در لینک زیر بخوانید:

محمد شریف زاهدی